صداقت، دقت و شهروند محوری در خبررسانی

ادبیات و چندگانگی معنا (3)

بر باور بسیاری از زبان‌شناسان و مفسران ادبی، ما از کلمات و متن در دستگاه زبانی خود در کلیت دو نوع معنا استخراج می‌کنیم و یا بهتر است بگوییم دو نوع مفهوم دریافت می‌کنیم. یکی معانی واژگانی "فرهنگ لغات" که در دستگاه زبانی ما از قبل وجود می‌داشته باشد و با تکامل بشر هم‌گام در خلق معنا بر اساس تعاملات و ارتباطات روزانه، قراردادها، باورهای ذهنی و پشتوانه تاریخی و نشانه‌های فرهنگی بشر شکل و بست یافته است و دوم اثرگذاری و معنامندی خود زبان به مثابه یک سیستم "نظامند ارزشی" و ماهیت زبان است.

بر باور بسیاری از زبان‌شناسان و مفسران ادبی، ما از کلمات و متن در دستگاه زبانی خود در کلیت دو نوع معنا استخراج می‌کنیم و یا بهتر است بگوییم دو نوع مفهوم دریافت می‌کنیم. یکی معانی واژگانی “فرهنگ لغات” که در دستگاه زبانی ما از قبل وجود می‌داشته باشد و با تکامل بشر هم‌گام در خلق معنا بر اساس تعاملات و ارتباطات روزانه، قراردادها، باورهای ذهنی و پشتوانه تاریخی و نشانه‌های فرهنگی بشر شکل و بست یافته است و دوم اثرگذاری و معنامندی خود زبان به مثابه یک سیستم “نظامند ارزشی” و ماهیت زبان است.

با ذکر این نکته که بین زبان‌شناسان و مفسران ادبی در خصوص چگونگی کسب معنا و تفسیر متون ادبی اتفاق نظر وجود ندارد، هر یک به مسیر کاملاً مجزا از هم‌اند. زیرا مفسرین ادبیات با متون سرکار دارد نه معنای کلمه یا واژه که عصب‌شناسان و زبان‌شناسان بر تحلیل ببرند. البته آن‌ها بعضاً بر سر معانی جملات و کلمات “انجام‌گر” اتفاق نظر دارند نه متون ادبی. از همین‌رو بین معانی کلمات به عنوان یک کلمه واحد و معانی متن کلمات (کلمات متنی یا کلمات به مثابه متن) تفاوت قایل شده است. حتی پساساختارگرایان بین متن و اثر نیز تفاوت گذاشته است.

رولان بارت در کتاب “از اثر تا متن” اثر را به مثابه فیزیک نیوتنی “که می‌کوشد جهان را به درستی و به طور عینی بازنمود کند” و متن را شبیه علم انیشتین که می‌خواهد “نسبیت قواعد ارجاع را نیز وارد مطالعه ابژه کند” می‌پندارد. در این‌جا اگر ما اثر را همان قوانین فیزیک نیوتنی در نظر بگیریم و متن کلمات را قواعد ارجاع دهی نسبیت معنا در معنای کل اثر، دقیقاً ادعای را که پیش‌تر ابراز کردیم را دوباره نفی می‌کنیم. اما بحث متن و اثر در نظریه پساساختارگرا به معنای برداشت معمولی ما از متن و اثر نیست. بلکه پساساختارگراها متن را تنها و فقط رشته‌ای از کلمات نمی‌پندارد بلکه برعلاوه، متن را فضای چند بعدی نیز می‌پندارند که دارای معانی مختلف می‌تواند باشد.

از همین‌رو بر باور آن‌ها معنای متن از پی متون دیگر تبیین می‌گردد که به آن اصطلاح “بینامتنیت” گفته می‌شود. این اصطلاح اولین بار توسط ژولیا کریستوا ابداع شد. از کریستوا به عنوان همکار روبالان بارت نیز یاد شده است. از نظر بارت و کریستوا؛ هر متنی با متون در گفتگو با متون دیگر قرار دارد. بنابراین، معنی از منظور و مقصود مؤلف استخراج نمی‌شود. معنای متن را باید از شبکه‌های مفهمومی بزرگ‌تری که آن متن پیش می‌کشد، استخراج کرد.

بینامتنیت‌سازی در واقع همان مرگ مؤلف است که بارت در کتاب “مرگ مؤلف” به تفصیل به آن پرداخته است. هم‌چنان با حذف مؤلف و معنابخشی آن از اثر و متن، بارت خواننده را در جای‌گاه مفسر قرار می‌دهد و در ادامه می‌گوید که “متن هیچ‌گاه معانی یگانه را منتقل نمی‌کند”. واضح است وقتی متن را نه تنها به عنوان رشته‌ای از کلمات بلکه دارای فضای چندی بعدی با سوای از معناها بپنداریم نمی‌توانیم معنای واحد از متن داشته باشیم. همین امر سبب شده که پساساختارگراها مورد انتقادات شدید نیت‌گرایان قرار بگیرد.

نیت‌گرایان از جهاتی با مدرنیست‌ها در باب تفسیر متن، مؤلف، نقش مؤلف، اثر و متون ادبی اشتراک نظر قریب دارند. مدرنیست‌ها می‌گویند که برای تفسیر و معنای درست از اثر ابتدا باید به زندگی و تجربه شخصی نویسنده رجوع شود سپس به تفسیر اثر پرداخته شود. دقیقاً نقطه تقابل دیدگاه پساساختارگرا. گذشته از این، همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد اصلاً مؤلف و اثر و متن با آن‌چه مدرنیست‌ها و کلاسیک‌ها می‌شمارند متفاوت با آن‌چه پساساختارگرایان می‌پندارد است. اما این اتفاق قریب با مدرنیست‌ها در رابطه به موضوع معنا و تفسیر از این جهت است که نیت‌گرایان بر این باورند که بین معنا و نیت رابطه جدایی‌ناپذیر وجود دارد. زیرا بر باور آن‌ها “هر معنای زبانی متعینی مستلزم وجود اراده‌ای تعیین‌بخش است” یعنی تعیین معنا مستلزم اراده کردن است و در ادامه می گوید که “هرگونه پیوند میان اثر و مؤلف جدا نشدنی است”.

به هرحال برای خواننده بیرون‌رفت از چنین مناقشاتی دشوار خواهد بود اما خالی از مفاد نیست. خواننده با ضدذا‌ت باوری و چندگانگی معنا در ادبیات روبه‌رو می‌شود. این ضدذات باوری به او کمک خواهد کرد تا بداند که امکان‌های در ادبیات نهفته است که یافتن آن از یک مسیر ناممکن است و این به معنای دقیق کلمه ادبیات است. در پایان؛ گذشته از این که دیدگاه نیت‌گرایان تا چه حد دارای نواقص یا مزایا است، ظهور پساساختارگرا به عنوان یک جریان فکری قوی در پهلوی ظهور ضدنیت‌گرایان خود گواه بر این امر است و هم‌چنان این‌که دیدگاه ساختارگرا و پساساختارگرا و… تا چه میزان مستحکم و نزدیک به واقعیت است، همه این نظریات با پرسش‌های جدی منتقدین خود روبه‌رو استند.

ادبیات و چندگانگی معنا (2)

ادبیات و چندگانگی معنا (1)

 

             
     

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
تماس با ما: contactus@paikaftab.com
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x