طرحی برای پایان دادن به کشتار سیستماتیک هزارهها در افغانستان
در پی حملات خونین علیه دانشآموزان مکتب عبدالرحیم شهید در کابل و حمله بر مسجد شیعیان در ولایت بلخ که دهها شهید و زخمی برجای گذاشت و واکنش گسترده سازمانهای بینالمللی را نیز به همراه داشت، دکتر ذاکرحسین ارشاد، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی، طرحی را به عنوان راهکار پایان دادن به قتلعام و کشتار سیستماتیک هزارهها در افغانستان به شرح زیر مطرح کرده است:
در پی حملات خونین علیه دانشآموزان مکتب عبدالرحیم شهید در کابل و حمله بر مسجد شیعیان در ولایت بلخ که دهها شهید و زخمی برجای گذاشت و واکنش گسترده سازمانهای بینالمللی را نیز به همراه داشت، دکتر ذاکرحسین ارشاد، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی، طرحی را به عنوان راهکار پایان دادن به قتلعام و کشتار سیستماتیک هزارهها در افغانستان به شرح زیر مطرح کرده است:
پیشنهاد برای پایان یک انتظار
وضعیت جاری در کشور، بلای آسمانی نیست که از تحلیل آن عاجز باشیم. نسلکشی هزارهها عینیترین رخداد برگرفته شده از غریزه ویرانی است که ما را هدف قرار داده است. پیشنهاد من به روشنفکران، تحصیلیافتگان و علمای برادران پشتون، تاجیک و ازبیک این است که برای دادخواهی از خون هزارهها پیشقدم شوند. عقبه و زمینههای فکری و اجتماعی چرخه مرگ را لرزان کرده و متوقف بسازند.
آنها همصدا با هزارهها با جامعه بینالمللی در تماس شوند و در داخل کشور نیز با راهاندازی گردهماییهای کلان و صدور بیانیه و دیدگاههای رسمیشان افکار عمومی را بسازند و از عمل شوم دلالان مرگ مشروعیتزدایی کنند.
باید اذعان کنیم که عاملان مرگ برساخته فرهنگ و جامعه ماست، ورنه چرا در زمینه و بسترهای دیگر ممکن نمیشود، چرا حتی دانایان ما نسلکشی را مطابق تعریف واضح بینالمللی آن، نسلکشی نمیفهمیم؟
نسلکشی هزارهها یک امر هرمنوتیکال و رمزآلود نیست که نیاز به راز و رمزگشایی داشته باشد و ذهن گادامری کار باشد، بلکه نسلکشی هزارهها عینیترین رخداد است که روزانه پیش چشمان ما رخ میدهد و جانهای پاک عزیزان ما را در مقدسترین مکانهایی چون مسجد و مدرسه میستاند، کافی است چشم باز شود و حس احیا گردد، هم پای قلم شده در کراچی دیده میشود و هم ضجه و ناله مادران فرزند از دست داده شنیده میشود. کافی است چشم باز شود هم رقص ورقهای پریشان شده در خون دانشآموز دیده میشود و هم سیلی یک دَنِی بر صورت یک تاریخ.
کافی است حسی بیدار شود و چشمی باز گردد، هم خون فوران شده نسل قربانی به چشم میآید و هم صدای مادری که گفت: در دهمزنگ شوهر از دست دادم، در موعود دختر و در مکتب عبدالرحیم شهید تنها فرزندم را گرفتند.
این صدا به بلندی درد هزاره و قامت تاریخ بلند است و به خوبی شنیده میشود.
پس چرا ساکتیم و چرا از نسلکشی هزارهها انزجار خود را اعلام نمیکنیم؟ نیاز امروز ما سکوت تلخ در برابر نفرتپراکنی و انزجار قومی نیست که چند دلال مرگ از باورهای مذهبی سوءاستفاده کند و ما ساکت باشیم، نیاز حیاتی و فوری ما به جای انزجار از همدیگر به بهانههای قومی و مذهبی، انزجار از غریزه ویرانی است که هر روز و هر دم از ما قربانی میگیرد و چرخ سلاخی را به سراسر کشور از تریبون مکتبها تا محراب مسجدها به دوران میاندازد. پس برای چه منتظریم؟