افغانستان، ادامه بحران یا رفتن به سوی راهحلها
در این نوشتار تلاش میشود که راهکارهای مناسب برای جلوگیری از ادامه چالشها فراروی مردم افغانستان پرداخته شود.
بیست سال گذشته با همه تجربههای تلخ و شیرینی که داشت، همراه با دستآوردهای مهم و بینظیری بود که نمیتوان در تاریخ افغانستان از آنها چشمپوشی کرد. یکی از مهمترین دستآوردهای دوره جمهوریت، فراهم شدن زمینه حق انتخاب و مشارکت همه اقوام در تعیین سرنوشتشان و آزادی بیان و دیدگاهها بود و در این راستا، رسانهها بسیار به صورت کلی خوب عمل کردند و امید بیشتری برای رشد همدیگرپذیری و حل موضوعات از طریق گفتمان فراهم شده بود که متاسفانه با تغییر نظام، همه این دستآوردها در معرض خطر قرار گرفته و یک بار دیگر مردم افغانستان دچار از هم پاشیدگی و گسست شدهاند.
در این نوشتار تلاش میشود که راهکارهای مناسب برای جلوگیری از ادامه چالشها فراروی مردم افغانستان پرداخته شود. امارت اسلامی اگر قصد دارد حکومتشان ادامه یابد و همه اقوام ساکن در کشور در نظام مشارکت داشته باشند، نیاز است موارد زیر را در برنامه های مدیریتی کلان خویش قرار دهند تا باشد اندکی از رنج و مصیبت گسترده در کشور کاسته شود:
- حق انتخاب قدرت سیاسی؛ واقعیت این است که در این سرزمین، اقوام مختلف زندگی میکنند و دو مذهب بزرگ اسلامی جعفری و حنفی، بیشترین پیروان را دارد. بدون توجه به این واقعیت و نادیده گرفتن خواست همه ساکنین این سرزمین در تعیین سرنوشتشان، ممکن نیست امنیت، ثبات و صلح پایدار در کشور تامین شود. مردم این سرزمین حق دارند نسبت به سرنوشت خود و نوعیت نظام، تصمیم بگیرند و هیچ کسی نمیتواند خواست خود را بر مردم تحمیل نماید.
- احترام به فرهنگ و تاریخ مشترک؛ با همه تنوع قومی و مذهبی، مردم افغانستان در طول تاریخ این سرزمین همیشه به صورت مسالمتآمیز با هم زیستهاند و به فرهنگ و رسوم همدیگر احترام داشتهاند، به جز موارد خاص مانند “دسیسه انگلیس در زمان عبدالرحمان و در این اواخر به دلیل دخالت سلفیها”، در بقیه ادوار زندگی مردم افغانستان نمونه خوب همزیستی مسالمیتآمیز برای سایر کشورهای مسلمان بوده است. تحریم جشن نوروز و ایجاد محدودیت برای زبان فارسی در ادارات دولتی توسط طالبان، نه تنها در تامین صلح و همدیگرپذیری کمک نمیکند بلکه زمینه گسست اجتماعی در بین اقوام افغانستان را بیشتر میکند، در حالیکه ایجاد کمیسیون (دعوت و وصلت) برای برقراری ارتباط با مخالفین سیاسی و فراهمسازی زمنیه زندگی مشترک و مسالمتآمیز برای مردم این سرزمین، مطرح شده است.
- مدیریت اقتصاد؛ امروزه مدیریت اقتصاد در نظام به هم پیوسته و پیچیده بینالملل، بدون پذیریش استفاده از دانش بشری ممکن نیست. اگر حاکمان فعلی در افغانستان باورد دارند که حکومت کنند، باید از خود فریفتگی و جهل دست برداشته و مدیریت علمی اقتصاد را در برنامههای مدیریتی اولویت دهند. برای بهبود اقتصاد از هم پاشیده کشور، چارهای نیست مگر اینکه روابط اقتصادی با کشورهای خارجی بهبود یابد، از تولید محدود داخلی حمایت شود و مدیران با تجربه و تحصیل کرده در تمامی بخشهای اقتصادی بهره گرفته شود. دستیابی به این مهم میسر نیست، مگر با تشکیل دولت مشارکتی که همه اقوام ساکن به صورت واقعی خود را در آن شریک در تصمیمگیری بدانند و قدرت نقشآفرینی در مدیریت را داشته باشند.
- آموزش هدفمند؛ هیچ کشور تاکنون نتوانسته است مسیر توسعه را بپیماید، مگر اینکه برنامه آموزشی مناسب برای دوره مکتب و تحصیلات عالی طراحی کرده باشد. تربیت استادان توانا و به کارگیری مدیران صادق و وطندوست، زمینه تربیت مناسب را برای نسل جوان فراهم می کند، چنانکه افراد با دانش خوب میتوانند از تجربههای بشری استفاده کرده و بهترین متن آموزشی را تهیه نمایند. تحقیر کدر علمی کشور و نظام آموزشی کشور، توسعه مدیران وزارت معارف و تحصیلات عالی جز بیراهه رفتن، پیآمد مثبت برای جامعه علمی کشور ندارد.
- نقدپذیری؛ حکومت و نظامی که نتواند نقدهای موجود را تحمل کند و برای اصلاح آن برنامه نداشته باشد، از دو حالت بیرون نیست، یا اینکه نگاه مستبدانه به مردم خود دارد و یا اینکه توان فهم موضوع را نداشته و با اجرای محدویت صدای مخالف و منتقد را در گلو خفه میکند. در دنیای توسعهیافته مثل المان، سیاستمداری مانند خانم “مرکل” معتقد است که در سیاستگزاریهای ملی، بیشتر به دیدگاه ٪۸۰ مردم توجه داشتم و این دلیل موفقیت من بود. اگر رسانهها آزادی در انعکاس واقعیتها را نداشته باشند، کاستی مخفی مانده و موانع حکومتداری خوب برداشته نشده و راهکارهای مناسب شناسایی نمیشود. بنابراین ایجاد محدودیت برای رسانهها و بازداشت خبرنگاران و رسانهگران نه تنها به نفع جامعه نیست بلکه زمینه نهادینه شدن استبداد را فراهم میکند.