لویهجرگه؛ تایید اقتدار قومی یا راهحل سیاسی؟
از نظر برخی هم، لویهجرگه ارزش دموکراتیک ندارد، به دلیل اینکه نظر اکثریت در آن مراعات نمیشود و طالبان حداکثر تنها به یک قوم (پشتون) امتیاز قایل خواهد شد، ارزش دموکراتیک ندارد.
لویهجرگه یکی از قدیمیترین شیوهها برای تشکیل حکومت و تصمیمگیری در مسایل کلان سیاسی در افغانستان به شمار میرود. از برگزاری اولین لویهجرگه در سال 1160 هجری شمسی مطابق 1747 میلادی که در آن احمدشاه ابدالی به حیث پادشاه افغانستان برگزیده شد، نزدیک به 2.5 قرن میگذرد.
لویهجرگه همچنین از سنتیترین روشها برای حمایت از نظامها بوده که تصامیم لویهجرگهها همواره توسط بزرگان و موسفیدان گرفته شده که همه آنها سنتگرا بودند، این روش سبب شد تا حاکمان نظامهای گذشته چنین تصامیم را به نفع خودشان تفسیر و تعبیر کنند.
تعدادی از مقامات غربی نیز به طالبان دستور برگزاری لویهجرگه را دادند و برخی از سیاستمداران افغانستان نیز به برگزاری لویهجرگه تاکید کرده و خواهان برگزاری لویهجرگه از سوی طالبان شدند.
آیا برگزاری لویهجرگه برای عبور از بحران کنونی توجیهپذیر است؟
آیا در حاکمیت طالبان مشارکت گروههای مختلف جنسیتی، قومی و مذهبی، فرصت حضور موثر پیدا خواهند کرد؟
خبرگزاری پیکآفتاب، با تعدادی از آگاهان سیاسی گفتگو کرده است. در این گفتگوها مبنای قانونی لویهجرگه، کارکردها و شرایط کنونی برای برگزاری آن مطرح شده است.
بیشتر آگاهان با برگزاری لویهجرگه در شرایط کنونی مخالف هستند؛ این آگاهان دلایل گوناگونی برای مخالفتشان دارند. برخی میگویند که لویهجرگه مبنا و توجیه قانونی ندارد. به گفته آنان، در قانون اساسی جمهوریت که نباید موضوع لویهجرگه مطرح میشد، اما باز هم به اصرار سیاستمداران پشتونتبار، یک فصل به آن اختصاص داده شد. در این فصل در مادههای 110-115، اعضای لویهجرگه مشخص شده است که شامل اعضای پارلمان، شورای ولایتی، شورای ولسوالیها و اعضای کابینه به عنوان ناظر تعیین شدهاند. در شرایط کنونی که این نهادها فرو پاشیده و طالبان قانون اساسی نیز ندارند، پس لویهجرگه مبنای قانونی ندارد و طالبان در نبود قانون اساسی به احادیثی متوسل میشوند و در هیچ کدام احادیث لویهجرگه نیامده است.
از نظر برخی هم، لویهجرگه ارزش دموکراتیک ندارد، به دلیل اینکه نظر اکثریت در آن مراعات نمیشود و طالبان حداکثر تنها به یک قوم (پشتون) امتیاز قایل خواهد شد، ارزش دموکراتیک ندارد.
مخالفان لویهجرگه دلایلی دیگری هم دارند که به ترتیب عبارتاند از:
- حل منازعات و تصمیمگیری به شیوه ریش سفیدی مربوط به عصر کودکی بشر است؛ لذا در شرایط کنونی سخن گفتن از لویهجرگه شرمآور است.
- لویهجرگه نمادی از عنعنات قوم پشتون است، بنابراین نمیتواند راهحل برای تمام مردم افغانستان باشد.
- ورودی لویهجرگه غیرشفاف است؛ به این معنا که انتخاب و دعوت نمایندگان تابع هیچ قانونی نیست، بلکه سلیقهای انجام میشود.
- میکانیزم برگزاری لویهجرگه غیرمنطقی است؛ به این معنا که تکثر و ناهمگونی نمایندگان و کوتاه بودن مدت آن، بحثهای واقعی و تخصصی مطرح نمیشود. ثقل کار در این روزها، امتیازگیری و امتیاز دادن، توزیع پول و دریافت پول است. به بیان دیگر امکان ندارد در جریان چند روز محدود، مشوره موثر و مفید انجام شود.
- خروجی لویهجرگه غیرعقلانی است؛ به این معنا که هیچگاه نفع همگان را تامین نکرده بلکه لویهجرگهها همواره تابع خواست برگزار کنندگان آن بوده و میباشد.
- لویهجرگه ریشه و مبنای مردانه دارد. به این معنا که در جرگهها و لویهجرگههایی که در میان پشتونها برگزار میشود، زنان حضور ندارند و در جرگههای رسمی نیز حضور زنان کمرنگ و سمبولیک است .
در این حال، در این لویهجرگه زنان نقشی خواهند داشت؟ تدویر آن به صورت خودکار نقض حقوق بشر و به ویژه حقوق زنان را به بار میآورد یا خیر؟
برگزاری لویهجرگه توسط طالبان منجر به شش دشواری بزرگ خواهد بود که نمیشود نسبت به طولانی بودن متن، اینجا بحث کرد، با آن هم اگر راهاندازی شد و طالبان مشروعیت گرفت آیا کشورهای غربی نتیجه برآمده از آنرا به رسمیت خواهند شناخت؟ اگر بلی، بر اساس کدام قانون و اصول روابط بینالملل این کار را انجام خواهند داد؟
این لویهجرگه، دولت مطلقگرایانه طالبان را زمینه مانورهای فراخ در سطح ملی و منطقهای خواهد داد، آن گاه افغانستان دوباره به تهدید منطقهای تبدیل خواهد شد. افغانستان خانه 35 میلیون انسان است و در حدود 9 میلیون آنرا جنگها آواره و سرگردان ساخته است. این ملت بزرگ دارای فکر، خواست و طرحهایی هستند، این در حالی است که لویهجرگه طالبان حقی برای این طیف بزرگ قایل نیست و با این طرح حق ابتدایی میلیونها انسان نادیده گرفته میشود.
آگاهان به خبرگزاری پیکآفتاب در مورد دشواریهای لویهجرگه میگویند: “لویهجرگه مبنای قانونی خوانده شده است که توسط همین لویهجرگهها قوانین اساسی در افغانستان به تصویب رسیده است، هم مبنا بر قانونگذاری و هم مبنا بر مشروعیت نظام، در حالیکه اساس علمی و حقوقی ندارد و عنعنه یک قوم است، اما در افغانستان حاکمان یا توسط معامله یا توسط قدرتهای تاثیرگذار بیرونی به صحنه آمده و صرفاً توجیه سلطه و نظام خود را با عنعنه قبیله خود به نام لویهجرگه بر تمام کشور تحمیل کردهاند. اکنون طالبان تافته جدا بافته از گذشتگان نیستند، اینها نیز چند هوادار خود را برای چنین جرگه انتصاب و برای تایید و توجیه قدرت و سلطه خود گرد خواهند آورد و از آن به نفع خود استفاده خواهند کرد.”
در عین حال که کشورهای غربی میدانند که در این بازیها یک عنصر اساسی زیر پا میشود و آن مردم فقیر افغانستان است، اینکه با مشروعیت طالبانیزم چه بر سر این مردم میآید قابل بیان نیست.
با چنین وضعیتی، به نظر میرسد که با برگزاری لویهجرگه تحت حاکمیت طالبان؛ نقد، دگراندیشی و طرح جدید سرکوب خواهد شد. زیرا تاریخ نشان داده که هژمونی دولتهای حاکم و رهبران حاکم همیشه بر فیصلههای لویهجرگهها مستولی بوده است. این روش در شرایطی فعلی افغانستان نمیتواند روش همهشمولگرایانه و منطقی باشد.
با این همه، تعدادی از مقامات غربی با آنکه خواهان تشکیل حکومت همهشمول هستند، اما برای آن به طالبان دستور برگزاری لویهجرگه را دادهاند و برخی از سیاستمداران افغانستان نیز بر برگزاری لویهجرگه تاکید کرده و خواهان برگزاری آن از سوی طالبان شدهاند.