ساختهای انحصارگرایانه، چالش اصلی نظام سیاسی در افغانستان
افغانستان در نیم قرن گذشته تجربههای بسیار تلخ را تجربه کرده و هنوزهم در پیچ و تاب همان خان اول دور خود میچرخد. اساسیترین موضوع برای مردم افغانستان بعد از آشنایی با دنیایی مدرن، تغییر ساختار نظام سیاسی و یافتن مسیر توسعه است. همه کشورهای جهان سوم با مشاهده رشد سریع کشورهای آسیب دیده از جنگ جهانی دوم، تلاش کردند که در کمترین زمان ممکن به امکانات و ظرفیتهای کشورهای جهان اول دست یابند.
محمدظاهر حلیمی، استاد دانشگاه
افغانستان در نیم قرن گذشته تجربههای بسیار تلخ را تجربه کرده و هنوزهم در پیچ و تاب همان خان اول دور خود میچرخد. اساسیترین موضوع برای مردم افغانستان بعد از آشنایی با دنیایی مدرن، تغییر ساختار نظام سیاسی و یافتن مسیر توسعه است. همه کشورهای جهان سوم با مشاهده رشد سریع کشورهای آسیب دیده از جنگ جهانی دوم، تلاش کردند که در کمترین زمان ممکن به امکانات و ظرفیتهای کشورهای جهان اول دست یابند.
فرایند رشد سریع کشورهای اروپایغربی بعد از جنگ جهانی دوم، متاثر از عوامل زیادی است که اکثر آن عوامل در کشورهای جهان سوم وجود ندارد، آن عوامل عبارتاند از:
- منابع مالی: امریکا و بریتانیا در قالب طرح مارشال، منابع مالی لازم را برای بازسازی خرابیهای جنگ جهانی دوم در اختیار کشورهای اروپایغربی قراردادند.
- زیرساختهای فیزیکی: اروپایغربی قبلاً مسیر توسعه را پیموده و مزه زندگی مدرن را چشیده بودند و جنگ باعث ویرانی آنها شده بود، بنابراین کافی بود که منابع لازم برای بازسازی در اختیار آنها قرار بگیرد.
- زیرساختهای فکری و فرهنگی: تمامی مردم غرب زمین بسیار با انگیزه و علاقهمندی فراوان تلاش مشترک میکردند که در کمترین زمان ممکن دوباره کشور خود را بازسازی نموده و امکانات رفاهی از دست رفته برای زندگی مدرن غربی فراهم نمایند و روی نوعیت نظام سیاسی و حقوق شهروندی تفاهم وجود داشت. بنابراین مردم این کشورها در مفهوم توسعه و راههای رسیدن به آن درک مشترک داشتند.
عوامل فوق زمینهساز رشد سریع توسعه در این کشورها شد. به دنبال آن سایر کشورها نیز در تکاپو افتادن مسیر کشورهای اروپایغربی را برای دستیابی به توسعه میپیمایند، اما غافل از اینکه خیلی موضوعات است که قبل از مرحله خیز باید روی آن توافق جمعی صورت بگیرد.
موضوع نظام سیاسی، حقوق شهروندی، حقوق مذهبی، آزادی بیان و… از موضوعات بسیار کلیدی است که نمیتوان بدون تفاهم مشترک روی آن، گامهای بعدی را برداشت. همین موضوعات بزرگترین چالش و مانع توسعه در کشورهای جهان سوم به شمار میآید.
افغانستان یکی از کشورهای جهان سوم است که از پنجاه سال گذشته بدین سو، همگام با سایر کشورهای جهان سوم در تلاش است که به توسعه دست یابد، اما هنوز موفق نشدهاند به آن دست یابند.
فارغ از خیلی عوامل تاثیرگذار بر توسعه و عبور از مرحله سنتی به مرحله مدرن و تجدد، یکی از چالشهای جدی فراروی مردم افغانستان نوعیت ساختار نظام سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است.
مردم افغانستان در رابطه با موضوع فرهنگی هنوز به یک فرهنگ مشترک شهروند محور دست نیافته، موضوع مذهب، قوم و سمت هر روز نسبت به قبل بیشتر چالشی شده و مردم افغانستان را از همدیگر دور ساخته است.
در رابطه به مسایل اساسی اقتصاد و فرصتهای اقتصادی، توزیع امکانات ملی و فرصتهای اقتصادی مهمترین چالش اقتصادی مردم این سرزمین است. در طول پنجاه سال گذشته بیشترین درگیریها روی توزیع منابع ملی و فرصتهای اقتصادی بوده است.
در رابطه با ساختار نظام سیاسی و حقوق شهروندی، بعد از تغییر شش نظام سیاسی (پادشاهی، کمونیستی، مجاهدین، طالبانی، جمهوری و امارت) مردم افغانستان هنوز روی نظام سیاسی به یک تفاهم مشترک نرسیدهاند و تا زمانیکه مردم افغانستان در مشارکت جمعی روی ساختار نظام سیاسی و حقوق شهروندی به تفاهم نرسند، نمیتوان امیدوار بود که در کشور ثبات سیاسی و اقتصادی تامین شود. در همین رابطه رهبران امارت اسلامی هم اظهارات جالب داشتهاند. انس حقانی در سالروز 6 جدی و خروج نیروهای اتحاد جماهیر شوروی سابق در کابل بیان میدارد که “مردم افغانستان همیشه در میدان جنگ نظامی پیروز و در میدان سیاست شکست خوردهاند.”
این حرف انس حقانی یک واقعیت را روشن میسازد و آن اینکه مردم افغانستان و سیاستگران این کشور هنوز نتواستهاند به یک فهم مشترک در رابطه با نظام سیاسی دست یابند.
روند حرکتی امارت اسلامی در چهار ماه گذشته نیز بازگو کننده همان تفکر انحصار قومی با چاشنی مذهبی است که هیچگاه نمیتواند خواسته تمام مردم افغانستان را تامین نماید.
راهکار:
برای دستیابی به نظام سیاسی با ثبات و یافتن مسیر توسعه ضرورت دارد که مبنای مشترک برای نظام سیاسی فراهم گردد.