صداقت، دقت و شهروند محوری در خبررسانی

نقش فرهنگ در ترویج خشونت (1)

از ادامه بحث تا این‌جا به این نتیجه می‌رسیم که خشونت با تعویض روش‌ها نابود نمی‌شود. بلکه تعویض‌ها صرفاً همین‌قدرمی‌تواند موثر باشد که خشونت را از جنبه تخریبی آن بکاهد و آن‌را در سمت‌وسوی مسالمت‌آمیز سوق دهد. حکومت‌های کشورهای جهان اول از امکانات و دانش ‌بشری بیش‌تری در امور اجتماعی برخوردار اند. آن‌ها با استفاده از سیاست‌گذاری و امکانات دست داشته‌شان، ابتدا مردم را به تعلیم و آموزش تشویق و ترغیب می‌کند تا به یک آگاهی نسبی در همه‌ مسایل امور برسد.

از ادامه بحث تا این‌جا به این نتیجه می‌رسیم که خشونت با تعویض روش‌ها نابود نمی‌شود. بلکه تعویض‌ها صرفاً همین‌قدرمی‌تواند موثر باشد که خشونت را از جنبه تخریبی آن بکاهد و آن‌را در سمت‌وسوی مسالمت‌آمیز سوق دهد. حکومت‌های کشورهای جهان اول از امکانات و دانش ‌بشری بیش‌تری در امور اجتماعی برخوردار اند. آن‌ها با استفاده از سیاست‌گذاری و امکانات دست داشته‌شان، ابتدا مردم را به تعلیم و آموزش تشویق و ترغیب می‌کند تا به یک آگاهی نسبی در همه‌ مسایل امور برسد.

سیستم‌های آموزشی این کشورها توسعه یافته است، از این جهت نقش موثر در تامین امنیت و رفاه اجتماعی ایفا می‌کند و سپس با استفاده از این روش مدیریتی کنترل اجتماع را به دست می‌گیرند که از منظر بعضی منتقدین از آن به عنوان استثمار جامعه نیز یاد می‌کند. البته این موضوع آن‌قدر قابل دفاع نیست، زیرا بر فرض اگر این موضوع را استثمار هم قبول کنیم، با توسل به زور نیست، بلکه برعکس تمام نیازها و خواسته‌های اصلی شهروندان به عنوان رکن اساسی خدمات دولت‌داری در نظر گرفته می‌شود. از شغل و امکانات صحی گرفته تا آسایش‌گاه‌ها و باشگاه‌های جنسی و ورزش و قانون‌مند ساختن خودکشی و هم‌جنسگران و دگرباشان جنسی و صدها موارد دیگر.

در نتیجه کشورهای توسعه‌یافته، شهروندان‌اش را به اشکال گوناگون مصروف می‌کند و فرصت نمی‌دهد که تا به مسایل که باعث اخلال امنیت و سلامت جامعه و حکومت منجر شود اقدام صورت بگیرد. کشورهای جهان اولی در تامین نیازها و امنیت شهروندان‌اش دست باز دارد. از یک طرف همان‌طور که اشاره شد به خواسته‌های شهروندان تا جایی توجه دارند و از طرف دیگر رشد سریع تکنالوژی سبب شده است که دولت‌ها قدرت بیش‌تری کسب کند، به گونه‌ای که با استفاده از تکنالوژی به راحتی قادر به هک کردن افکار عامه هستند.

تکنالوژی این امکان را در اختیار دولت‌ها قرار می‌دهد که بتوانند افکار عامه را هک و کنترل کند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم امروزه در عصر تکنالوژی زندگی می‌کنیم که نقش مهم در زندگی ما دارد و پی‌آمد چنین عملی توسط دولت‌ها از یک سو می‌تواند مفید باشد و از سوی‌دیگر خطرساز. مفید به این دلیل که تکنالوژی می‌تواند با سرعت و دقت بیش‌تر به تامین امنیت و آفت‌های طبیعی و مرض‌های واگیر و غیره به دولت‌ها کمک کند تا به موقع اقدام کنند. خطرساز به این دلیل است که با هک کردن ذهن انسان‌ها و خواندن افکارعامه، توازن قدرت از بین می‌روند و زمینه برای تمرکز قدرت فراهم می‌شود که ممکن است منجر به سلطه بیش از حد حکومت‌ها و ستم و دیکتاتوری بر مردم تحمیل شود.

در چنین شرایطی اقلیت‌ها و عامه مردم از کارکردهای دولت انتقاد و نظارت کرده نمی‌توانند، آزادی عقیده و بیان محدود می‌شوند و زمینه را برای سوءاستفاده وحشت‌ناک برای یک اقلیت حاکم میسر می‌سازد و سپس زندگی زیر چتر چنین حاکمیتی دشوار می‌نماید و انسان به معنای واقعی کلمه استثمار می‌شود. از این‌گونه حکومت می‌توانیم نه به عنوان دموکراسی مردم‌سالار، بلکه به عنوان دیکتاتوری دموکراسی یا دیکتاتوری نوین نام برد. ارضای غرایز انسان در چنین جوامع به گونه دیگر به قالب‌های دیگر بروز می‌کند و نهایت آن را می‌توانیم خودکشی دسته جمعی قلم‌داد کنیم.

اما ارضای غرایز انسان‌ها در کشورهای جهان سومی که در آن سنت‌ها و فرهنگ‌های بدوی شکننده در ساختارهای مختلف اجتماعی نقش تعیین کننده دارد، کاملاً متفاوت با جهان اولی است. به این لحاظ خشونت در کشورهای سنتی تحلیل و مطالعات نو را در امر برآورده کردن غرایز و امیال انسان‌ها می‌طلبد.

کشورهای جهان سومی به معنای واقعی کلمه عقب مانده‌اند و مهم‌ترین شاخص آن عقب افتادگی سطح پایین دانش و آگاهی از زندگی اجتماعی است. در چنین جوامعی توسعه اجتماعی وجود ندارد و حاکمیت دیکتاتورمآبانه بر مردم حکومت می‌کند. خرد فردی بر خرد جمعی و منافع فردی بر منافع جمعی اولویت دارد. از ابتدایی‌ترین تکنالوژی در امورات مختلف استفاده می‌شود و جامعه کاملاً یک جامعه مصرفی است. بنابراین فرهنگ بدوی؛ سنت‌ها و باورهای مذهبی-عقیدتی به جای منطق وعقلانیت و خرد نوین اجتماعی حاکمیت دارند. در چنین جوامع طبعاً گراف خشونت‌ها بالا است.

با پذیریش این حرف که خشونت امر ذاتی است می‌توانیم چنین بگوییم که: خشونت‌ها را در نخستین شکل‌اش فرهنگ‌ها می‌تواند تقویت و یا کاهش بدهد، به این دلیل که در جوامع سنتی برعلاوه بحث منفعت که می‌تواند خشونت‌زا باشد، سنت‌های برخاسته از کج‌روی باورهای‌مذهبی نیز می‌تواند این خشونت‌ها را افزایش دهد. نمونه‌های این خشونت‌ها را می‌توانیم در جامعه به شدت مذهبی و سنتی افغانستان شاهد باشیم.

از چشم جهان پنهان نیست که امروز در افغانسان چه می‌گذرد. از خشونت‌های فامیلی؛ بریدن گوش و بینی و سوزاندن زن و اطفال گرفته تا خشونت‌های سیاسی و قتل‌های گروهی و زنجیره‌ای و هدف‌مند مردم زیر عنوان‌های گوناگون، جهاد مقدس و به جا آوردن نهی از‌منکر و دفاع از حریم مقدس دین و مذهب، حریم قومی و سمتی و زبانی و غیره قربانی مردم‌اند. همه این‌ خشونت‌ها با توسل به استدلال همین‌ باورها صورت می‌گیرد.

برعلاوه سیاست‌های حذف و دیکتاتورانه زیر چتر دموکراسی و آزادی در پهلوی خرافه‌پرستی‌ها و سنت‌های شکننده روز بروز جان هزاران انسان بی‌گناه را می‌گیرد و هیچ کسی هم مسئول این فجایع نیست. به رگ‌بار بستن طفلان نوزاد و مادران در حال زایمان و آتش‌زدن زنده انسان‌ها، جنایت‌های بی‌پیشینه در تاریخ بشریت است. بی‌گمان این خشونت‌ها برخاسته از یک سری باورهای کاذب است که در افراد نهادینه شده است و دیگر نه تنها به عنوان یک خطر و تهدید باالقوه بلکه به یک امر معمول و جا افتاده در جامعه جا می‌افتد.

فرهنگ‌ها نقش تاثیرگذار در ترویج و هم‌چنان از بین بردن خشونت‌ها دارد. این امر مهم است که بدانم فرهنگ‌های بدوی که برخاسته از باورهای غلط و افراطی است چگونه خشونت‌ها را پرورش و پالایش می‌دهد، تا آن‌جا که همین باورهای خشونت‌گر در مقام عدل و انصاف قرار می‌گیرد. آن‌گاه خشونت در بین مردم به یک امر عادی و معمول تبدیل می‌شود که دیگر خشونت نهادینه شده است و تفکیک از سیاه و سفیدی آن کار بس دشوار و ناممکن می‌شود. بنابراین برای از بین بردن و یا کاستن خشونت اول‌تر از همه به اصلاح فرهنگی و سنت‌های بدوی که سبب تولید و ترویج خشونت می‌گردد، نیاز است و سپس روی فاکتورهای جزیی آن نگریسته شود.

نهادینه‌سازی خشونت

ریشه‌های خشونت

برسازی خشونت

چیستی خشونت

             
     

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
تماس با ما: contactus@paikaftab.com
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x