ما رأیت الا جمیلا
یکی از جنبههای زندگی زیبا، دیدن و زیبا زیستن است. این زیبایی زمانی متصور است که انسان در اوج کمال و فروتنی زیبا بیندیشد. پیام حضرت زینب نیز همین است. این پیام از آنجا زیباتر میشود که شقیترین خلق خدا به او گفت: "کار خدا را با برادرانت و خاندانت چگونه دیدی؟ زینب فرمود: ما رأیت الا جمیلا (جز زیبایی چیزی ندیدم)". در واقع، زینب یک رویداد بزرگ تاریخی را در چند کلمه کوتاه و تفسیر کرد.
مینا حسینی
یکی از جنبههای زندگی زیبا، دیدن و زیبا زیستن است. این زیبایی زمانی متصور است که انسان در اوج کمال و فروتنی زیبا بیندیشد. پیام حضرت زینب نیز همین است. این پیام از آنجا زیباتر میشود که شقیترین خلق خدا به او گفت: “کار خدا را با برادرانت و خاندانت چگونه دیدی؟ زینب فرمود: ما رأیت الا جمیلا (جز زیبایی چیزی ندیدم)”. در واقع، زینب یک رویداد بزرگ تاریخی را در چند کلمه کوتاه و تفسیر کرد.
عاشورا و آن حادثه سترگ، آن قیامت تلخ و شیرین، آن جریان زنده و زاینده، قصه نیست، حقیقتی است به روشنی خورشید و آنکه از عاشورا قصه میسازد تا مخلوقی را بترساند یا بگریاند، گویا خورشید را انکار کرده است. عاشورا، حقیقت و جریانی است که هر روز در هر گوشه عالم میان دد و انسان، میان خداپرست و هواپرست و… اتفاق میافتد. تاریخ بشر سراپا درگیری ابراهیم و نمرود است. عاشورا، تنها و تنها ماتم نیست، عاشورا شکوه و عظمت است چون انسانیت را به تصویر میکشد و ایثارگری را معنا میکند. نباید این «تاریخ روشن» را صرف به «قصه» فروکاست دهیم؛ زیرا قصه ارزش عملی آن را از بین میبرد. عاشورا را میتوان روایت کرد تا برای آدمیان پند شود و انسانها از آن عبرت بگیرند. اگر عاشورا تبدیل به قصه نمیشد، امروز ما اینگونه به سوگ انسانیت نمینشستیم.
آنجا که زینب با آن همه درد میگوید: “ما رأیت الا جمیلا”؛ این خود نشان میدهد که در حادثه کربلا، بسا فضایل ارزشمند انسانی دیده میشود و آنچه در تکوین و شکلگیری این حماسه و زیبا ساختن صحنههای خلق شده آن، جایگاه بسیار بلندی دارد «عشق» است. قلبی که از عشق سرشته و با عشق عجین شده باشد «حماسه» میآفریند و در حادثهای خونین و نابرابر تنها «زیبایی» میبیند و چه کسی جز زینب میتواند این چنین عاشق باشد و عشق ترویج و معنا کند.
زینب کسی است که زندگیاش همه عشق است. او مادری است که شیرینترین موجود هستی خود؛ فرزندش را فدای عشق میکند و آن گاه که بدن پارهپاره و مجروح او را در مییابد به قامت عشق سر فرود آورده و سکوت میکند، زیرا برای شخص او بالاتر از «عشق» و «ایثار» چیزی وجود ندارد.
از جانب دیگر، عاشورا حماسه و عرفان است و چه کسی جز زینب میتواند آن را تفسیر و ماندگار سازد. زینب با جمله “ما رأیت الا جمیلا” میخواست بگوید که حسین (ع) چگونه در اوج رنج، زیبا زندگی کرد و چگونه با معنویت خویش، خالق صحنههای زیبا و جاودانی شد.
“ما رأیت الا جمیلا” میگوید که عظمت در نگاه زینب است، نه آن چیزی که دیگران میبینند. زینب به چشم «نظام احسن» به هستی مینگرد و چنین نگاهی به جهان هم پایداری و پایمردی میبخشد و هم قدرت، تحمل و بردباری را وسعت میبخشد. به همین علت است که زینب با آنهمه حادثه ناگوار، باز استوار میایستد و رسا خطابه میگوید. زینب به درستی رسول کربلاست و رسالتاش را به خوبی بیان کرد و آن به پایه اکمال رساند.
از سوی دیگر، زیبایی را اساساً نمیشود تعریف کرد، بلکه باید آن را حس نمود. در واقع، زینب تلخترین و جانگدازترین حادثه تاریخ را زیبا میبیند و در جملهای این احساس عمیق را بیان میکند. از این نگاه، عاشورا همانگونه که زینب فرمود، جز زیبایی چیزی نیست؛ چون عاشورا تجلیگاه عشق میان عاشق و معبود است. حسین (ع) نشان داد که انسان تا کجا میتواند اوج گیرد و در معبود خویش فانی شود. در چنین رویدادی، حسین (ع) مشعلدار ظلمتکدهای بود که تیرگی باطل، حق را غبارآلود و ناپیدا ساخته بود و کفر نقابدار، مسلمانان سادهلوح و سطحینگر را به شبهه افکنده بود و او اقدام کرد تا حق را از باطل تفکیک نماید.
بحث دیگر این است که عاشورا آنهمه فریب و نقاب را بیاثر ساخت. عاشورا روایت یک رویداد نابرابر ولی زیباست، چون میتوان در اوج مظلومیت، اوج صلابت و افتخار انسانها را به تماشا نشست. آنجا که زینب در مقابل سخن نیشدار والی کوفه گفت: “کار خدا را با برادرانت و خاندانت چگونه دیدی”؟ فرمود: “ما رأیت الا جمیلا”؛ جز زیبایی چیزی ندیدم!
بخش دیگر مسئله این است که انسان تا کجا میتواند اوج بگیرد و زلال شود، خدایی شده و در خدا فانی شود، در «میدان عمل» روشن میشود. واقعه کربلا نشان داد که سقف تعالی انسان و آستانه رفعت روحی و تصعید وجودی و ظرفیت کمالجویی و کمالیابی انسان تا کجا میتواند باشد. پرونده عاشورا نشان داد “که تا چه حد است مقام آدمیت”. این نکته برای جویندگان ارزشها بسی زیباست، زیرا زینب همه واقعات را زیبا دید و آن را زیبا تفسیر نمود.
زینب، تمام آن حادثات دلخراش را زیبا تبیین کرد، چون عاشورا یک رسمالخط بود، ترسیم روشن خطی که حق و باطل را جدا کرد و مسلمان ناب را از مسلمان نمای مدعی منفک ساخت. زینب، خود عاشورا را زیبا ساخت، زیرا شهادت برای عزیزان او سعادت است؛ همانطور که حسین (ع) میفرماید که ما در کشته شدن و کشتن پیروزیم و این فرهنگ مبارزان الهی است.