معادله دو مجهوله اوکراین، روسیه و امریکا
روسیه و پوتین نیز اهداف خاص خود را تعقیب میکند. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق، پوتین میخواهد دوباره هژمونی سابق را احیا نموده و برای ناتو و امریکا نشان دهد که خرس قطبی دوباره احیا شده است. میتوان موارد زیر در زمره اهداف روسیه مطرح نمود:
بحران اوکراین یکی از بحرانهای بینالمللی است که میتواند روابط بینالمللی را تحت تاثیر جدی قرار دهد. سیاستمداران اوکراین خود را قربانی اهداف سیاسی غرب و شرق کرده و ملت خود را برای چندین سال گرفتار بحران نمودند.
سیاستمداران اوکراین در انتخاب بین غرب و عضویت ناتو و بودن در کنار روسیه، تنش چندین ساله را تجربه کردند، اما سرانجام با شکست رئیس جمهور طرفدار روسیه، شرایط را برای این کشور بحرانیتر نمود تا اینکه شکست امریکا و ناتو در افغانستان زمینه اقدام عملی”پوتین” جهت انتقام سخت از طرفداران غرب را فراهم نمود.
پوتین با محاسبه دقیق، زمان مناسب را برای انتقام از برگزیده غربیها و ناتو برگزیده است. این در حالی است که امریکا و ناتو هنوز از زیر بار سنگین شکست در افغانستان خارج نشدهاند.
در این میان تنها قربانی این جنگ مردم اوکراین و مقصر اصلی آن سیاستمداران این کشور است. از طرف دیگر دو کشور تاثیرگذار این رخداد “آمریکا و روسیه” هر کدام اهداف مشخصی را تعقیب میکنند که در ادامه به آن میپردازیم.
امریکا به دلایل زیاد دوست داشت جنگ در اوکراین شروع شود تا بتواند به اهداف از قبل تعیین شده دست یابد. نویسنده غربی جک راسموس؛ استاد اقتصاد سیاسی در دانشگاه سنت ماری کالیفورنیا گروه رسانهای (Z Communications) مواردی را بر میشمارد که تشویق میکند امریکا و بایدن از جنگ در اوکراین حمایت نماید:
- اتحاد و انسجام دوباره ناتو: “بایدن” میخواهد با شروع جنگ در اوکراین و درگیر کردن روسیه با کشورهای عضو ناتو، دوباره اعضای ناتو را متحد نموده و هژمونی ایالات متحده بر آن سازمان را بار دیگر تقویت نماید. هژمونی که در شکست از افغانستان به شدت آسیب دیده و نیازمند ترمیم بود. بعد از شکست ناتو در افغانستان و عدم همآهنگی امریکا با سایر کشورهای عضو در تصمیمگیری خروج از افغانستان و امضای تفاهمنامه قطر، اکثر کشورهای عضو ناتو را نسبت به امریکا بیاعتماد کرده بود.
- لغو قرارداد خط لوله گاز روسیه “نورد استریم-2: امریکا خوشبین است با لغو این قرارداد، آلمان قرارداد جدیدی با امریکا منعقد نموده و در بلندمدت منافع سرشار اقتصادی برای امریکا داشته و وابستگی اروپا به امریکا را نیز تشدید خواهد نمود.
- استقرار نیرو و تسلیحات پیشرفته نظامی در منطقه بالتیک (استونی، لتونی و لیتوانی) و شرق اروپا (لهستان و رومانی). امریکا میخواست فرصت مناسبی برای استقرار و جابهجایی تجهیزات نظامی فوق پیشرفته خود در منطقه اطراف “روسیه” به دست بیاورد که جنگ اوکراین این فرصت را فراهم نمود.
- جلب حمایت داخلی و سرپوشگذاری بر شکست سیاست خارجی در افغانستان و همچنین تخصیص بودجه بیشتر برای بیثبات کردن بلاروس و قزاقستان و سایر کشورهای همسو با روسیه.
- زمینگیر کردن رقیبهای اقتصادی: با درگیر شدن اروپا و روسیه در جنگ، اکثر کشورهای اروپایی، آسیایی و روسیه، بیشترین آسیب اقتصادی را خواهد دید و اگر این جنگ توسعه یابد و دامنه خرابی جنگ گستردهتر شود، عملاً رقیبهای اقتصادی امریکا در حوزه اقتصاد بیشترین آسیب را خواهد دید و امریکا تنها برنده این جنگ در حوزه اقتصادی خواهد بود.
روسیه و پوتین نیز اهداف خاص خود را تعقیب میکند. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق، پوتین میخواهد دوباره هژمونی سابق را احیا نموده و برای ناتو و امریکا نشان دهد که خرس قطبی دوباره احیا شده است. میتوان موارد زیر در زمره اهداف روسیه مطرح نمود:
- جلوگیری از گسترش و توسعه ناتو در مرزهای روسیه، برای پوتین و روسیه نیاز بود که در یک اقدام هدفمند زهر چشمی از ناتو و زیادهخواهیهای این سازمان بگیرد و نشان دهد که روسیه توان این را دارد که کشورهای رقیب را در یک فاصله زمانی محدود به خاک یکسان نماید. حمله امروز روسیه به اوکراین، چنان سنگین بود که رئیس جمهور اوکراین به صورت فوری اعلام کند در بستر و شرایط مورد قبول روسیه با مسکو گفتگو نماید و جنگ را به نفع دو کشور نمیداند.
- اوکراین با داشتن مرز دریایی و زمینی با سایر کشورهای اروپایی و همچنین وسعت سرزمینی از جایگاه ویژه برای کشورهای عضو ناتو برخوردار است که از چشم روسیه پنهان نیست، روسیه به دنبال فرصتی مناسب بود که این تهدید را از میان بردارد و دست ناتو و امریکا را برای همیشه از این کشور قطع نماید.
- برای روسیه قابل تحمل نیست کشوری با اهمیت مانند اوکراین و مورد حمایت غرب، پیوسته دردسرسازی نموده و چالشآفرین باشد. در نتیجه تصمیم گرفت که این کشور را به واحدهای کوچک و متاثر از روسیه تبدیل نماید تا برای همیشه تهدید این کشور را برای روسیه از میان برده باشد.
جنگ هزینه مستقیم و غیرقابل جبران را برای مردم اوکراین خواهد داشت که میتوان موارد آن را به صورت زیر برشمرد:
- تجزیه این کشور به واحدهای کوچکتر و ادامه منازعه داخلی.
- وابستگی بیشتر این کشور به کشورهای تاثیرگذار شرقی و غربی و متوقف شدن روند توسعه.
- خروج سرمایه داخلی و خارجی و عدم سرمایهگذاری در آینده نزدیک به این کشور.
- گسترش هرجومرج اجتماعی ناشی از جنگ برای مدتهای طولانی.