زمستان سرد و بخاریهای خاموش
در آستانهی فصل سخت و سرد زمستان، صدها خانواده در پایتخت با مشکل نان و مواد سوخت مواجه هستند. خانههایی که نان در آن نیست، با سردی سوزناک زمستان، زندگی را وحشتناک میسازد.
در آستانهی فصل سخت و سرد زمستان، صدها خانواده در پایتخت با مشکل نان و مواد سوخت مواجه هستند. خانههایی که نان در آن نیست، با سردی سوزناک زمستان، زندگی را وحشتناک میسازد.
پیکآفتاب: سوخت و سوز سرما و نداشتن مواد سوخت، خانهها را سردتر از خیابانهای سرد کرده است. گاهی برای دیدن حداقل دود گرما، میشود به تپههای جمع شده از کثافات نیز پناه برد. بچههایی که برای تهیه وسایل گرمازا، به تپهها جمع شده و به آشغالها مراجعه کردهاند. به قول خودشان، پلاستیک جمع میکنند تا بخاری روشن کنند.
بچههایی که منتظر هستند دار قالی پایین بیاید تا مگر کمی بتوانند با درآمد اندک از آن هم نان بخرند و هوای سرد خانه را قابل تحمل سازند.
زنانی که سرپرست خانواده هستند، مردان کارگر ندارند و خود نیز پس از حاکمیت امارت اسلامی، فضایی برای کار پیدا نمیکنند. امارت اسلامی گفته که فضای مصئون شرعی وجود ندارد تا زنان بیایند کارکنند. مقامات طالبان میگویند: “زنان باید صبور باشند تا محیط شرعی کار آنها آماده شوند.”
اما این زنان فعلاً حتا نان برای خوردن ندارند و نگران هستند که فرزندان خوردسالشان زمستان سرد کابل را بدون بخاری سپری خواهند کرد. یکی از این بانوان میگوید: “خودم بیسرپرست هستم، هیج سوختی برای سوختاندن ندارم و خانه من خیلی سرد است. سه تا طفل دارم و کلشان خورد است و خودم هم مریض هستم. با مشکلات زیاد اقتصادی روبهرو هستم.”
زن دیگری که غم نان و سوخت تنها غم روزانهاش نیست، دخترش زخمی است و نیاز به تداوی دارد. این دختر بهار همین سال در حمله تروریستی بر مکتب سیدالشهدا زخمی شده است. او هنوزهم خوب نشده و نیاز به تداوی دارد. پول تداویاش را مادری باید تهیه کند که نمیتواند کار کند. مادری که بادام میشکند تا هوای خانه گرم شود، اما نان و پول تداوی از کجا میشود، مشخص نیست.
او میگوید: “دخترم در انفجار در مکتب سیدالشهدا زخمی شده و پولی برای تداویاش ندارم، روزانه بادام میشکنم و از همین طریق کمی هوای خانه را گرم میکنم. برنج و نان خشک برای خوردن داریم.”
زن دیگری که مصیبتها روی هم مثل یک تپه روی دوشاش انبار شدهاند. شوهر معتاد، بیکاری و غم نان بچههای خوردسال. او نانی برای خوردن را به تارهای قالین گره زده است. همراه با بچههای خوردسالش باید فکری هم برای هوای سرد زمستان بکند. چشمش به دار قالین است تا پایین بیاید و شاید اندکی از گرههای فراوان زندگیاش گشوده شود.
این است سرنوشت مشترک صدها خانواده در غرب پایتخت. برف زمستان در حال باریدن، سردی جانسوز کابل اکنون دیوارهای شهر را نیز کرخت کرده است، اما سهم این خانوادهها از گرما و محبت، تکههای نان خشک و دود ناشی از بخاری همسایههاست.
شهربانو شجاعی