صداقت، دقت و شهروند محوری در خبررسانی

افغانستان؛ جایی که همه چیز در آن خراب شد

همان‌طور که «کریگ ویتلاک» در کتاب خود «مقاله‌های افغانستان» پیشنهاد می‌کند، امریکا هرگز بسیاری از تفاوت‌های ظریف زندگی در افغانستان را درک نکرد، همان‌طور که این مسئله توسط فرماندهان امریکا و سایر سیاست‌گذاران مهم اعتراف شده است و به طرز مفتضحانه‌ای، فرماندهان امریکا در اوایل جنگ متوجه این موضوع شدند، اما بدون تغییر روی‌کرد ادامه دادند.

چیزی بیش از یک سال از سقوط کابل به دست طالبان و تخلیه تمام نیروهایی امریکایی از این کشور می‌گذرد. خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، نشان دهنده هدف اصلی طالبان از آغاز جنگ بود و اندکی پس از عقب‌نشینی، اکثریت نیروهای امریکا و ائتلاف، طالبان کشور را تصرف کردند، زیرا نیروهای ناتوان و کم دفاعی افغانستان اسلحه‌ها و یونیفورم‌های خود را به زمین انداخته بودند.

بسیاری از تحلیل‌گران و سیاست‌گذاران باور نمی‌کردند که طالبان به این سرعت کشور را تصرف کند. این تنها یکی از سوءتفاهم‌های مهمی بود که امریکا در مورد کشوری که به آن حمله کرده بود، داشت. همان‌طور که «کریگ ویتلاک» در کتاب خود «مقاله‌های افغانستان» پیشنهاد می‌کند، امریکا هرگز بسیاری از تفاوت‌های ظریف زندگی در افغانستان را درک نکرد، همان‌طور که این مسئله توسط فرماندهان امریکا و سایر سیاست‌گذاران مهم اعتراف شده است و به طرز مفتضحانه‌ای، فرماندهان امریکا در اوایل جنگ متوجه این موضوع شدند، اما بدون تغییر روی‌کرد ادامه دادند.

مطمئناً، عقب‌نشینی تعداد کمی از نیروهای باقی‌مانده امریکا که در 31 اگست سال گذشته به پایان رسید، لازم نبود تا این اندازه آشفته باشد. در ماه فبروری سال گذشته، در زمان حاکمیت رئیس جمهور ترامپ، نماینده ویژه امریکا برای صلح افغانستان و طالبان، بدون دعوت هیچ نماینده‌ای از رژیم کابل، «توافق‌نامه صلح دوحه» را امضا کرد که اساساً نمایان‌گر توافق برای خروج تدریجی نیروهای امریکا و ائتلاف تا ماه می بود. در کنار گذاشتن رژیم کابل از مذاکرات و گفتگوهای صلح، ما با افغانستان به گونه‌ای رفتار کردیم که گویا مستعمره ما است.

وقتی جو بایدن به قدرت رسید، خروج نیروهای امریکایی از افغانستان را تا 11 سپتمبر 2021، به عقب انداخت. او در نهایت، تاریخ را به پایان جنوری تغییر داد. دولت بایدن، ارتش امریکا و وزارت خارجه این کشور حداقل شش ماه فرصت داشتند تا برای تخلیه برنامه‌ریزی کنند. این زمان برای ترسیم یک عقب‌نشینی سیستماتیک و تا حدودی منظم کافی بود. این‌که چرا به نظر می‌رسید این برنامه‌ریزی هرگز به طور جدی اتفاق نیفتاده است، یکی از اسرار بزرگ جنگ و به ویژه پایان بازی آن است.

اما فقدان برنامه‌ریزی برای خروج، وقتی در چهارچوب وسیع‌تری از یک جنگ محکوم به فنا قرار گیرد، تعجب‌آور نیست که در آن بذر هرج‌ومرج در اوایل کاشته شد. بسیاری اذعان دارند که نیروهای امریکایی از ابتدا هیچ استراتیژی نظامی یک‌پارچه برای این درگیری نداشتند. به عنوان مثال، در نظر بگیرید که امریکا تلاش می‌کرد تا عملیات ضد شورش را از پایگاه‌های عملیاتی خود انجام دهد.

طبق دکترین خود امریکا در مورد  اقدامات ضد شورش کاملاً واضح است که نمی‌توان از طریق ماموریت‌های بازداشت و کشتن، شورش‌ها را آرام کرد، این یک اشتباه بزرگ و آشکار بود. فقط کانادایی‌ها در طول جنگ برنامه پایداری در روستاهای جنوب قندهار در ولسوالی دند داشتند و اقدامات آن‌ها در خنثی کردن طالبان در منطقه‌ای که کانادا (AOR) مسئولیت آن را داشت، بسیار موفق بود.

همان‌طور که دکترین ضد شورش ما نشان می‌دهد که مهم‌ترین سلاح‌های ما در چنین درگیری‌ها تسلیحات نیستند؛ زمانی‌که خانواده اصلی در مناطقی که ما حیاتی می‌دانستیم شناسایی شد، باید به او پول قابل‌توجهی می‌دادیم، در صورت نیاز میلیون‌ها دالر برای به دست آوردن آن‌ها. با در نظر گرفتن این که امریکا در طول جنگ نزدیک به 900 میلیارد دالر هزینه کرده است، چنین سرمایه‌گذاری اشتباهی در کل بودجه ما برای افغانستان خواهد بود.

سپس باید زمین را از رئیس منطقه اجاره می‌کردیم و نیروهای اصلی خود را در آن اسکان می‌دادیم. ما هم‌چنین می‌توانستیم نیروهای افغانستان و پولیس ملی افغانستان (ANP) را که یکی از منفورترین نهادهای کشور است، گرد هم بیاوریم. کار شبانه‌روزی با نیروهای دفاعی افغانستان و پولیس ملی، نیروی بسیار توان‌مندتری ایجاد می‌کرد. در نهایت، ما می‌توانستیم پرسونل غیرنظامی مانند افرادی که با اداره زراعتی کار می‌کنند و دیگران را برای کمک به روستاییان در زندگی روزمره خود بیاوریم. نیروهای طالبان مجبور می‌شوند از این مکان‌ها دور بمانند و در نتیجه ارتباط خود با روستاییان افغانستان را از دست می‌دادند.

ما نمی‌توانیم زمان را به عقب برگردانیم، اما اگر زمانی احساس نیاز به تهاجم دوباره به یک کشور قبیله‌ای داشتیم، بهتر است کارها را متفاوت از کارزار محکوم به شکست برای بازسازی افغانستان انجام دهیم.

نویسنده: توماس جانسون، استاد دانشکده تحصیلات تکمیلی نیروی دریایی، مونتری

برگردان: محمود حیدری، دانشجوی دوره دوکتورا

             
     

2 1 رای
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
تماس با ما: contactus@paikaftab.com
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x