صداقت، دقت و شهروند محوری در خبررسانی

طالبان و زنان؛ اثرات و پیامدهای سیاست محرومیت زنان از آموزش

برگشت طالبان به قدرت، زنان را بیشتر از هر قشر و گروه دیگر در افغانستان آسیب زده است؛ طالبان سیاست‌ها و دیدگاه‌های سخت‌گیرانه علیه زنان دارد؛ به گونه‌ای که احساس می‌شود این روزها در افغانستان، زنان بیشتر از دیگران، قرن‌ها به عقب برگشت داده شده‌اند.

ضیا دانش، استاد دانشگاه

برگشت طالبان به قدرت، زنان را بیشتر از هر قشر و گروه دیگر در افغانستان آسیب زده است؛ طالبان سیاست‌ها و دیدگاه‌های سخت‌گیرانه علیه زنان دارد؛ به گونه‌ای که احساس می‌شود این روزها در افغانستان، زنان بیشتر از دیگران، قرن‌ها به عقب برگشت داده شده‌اند.

طالبان علاوه بر مخالفت علنی و سخت‌گیرانه در مورد فعالیت‌های سیاسی و اداری زنان، نسبت به برگشت آنها به محیط‌های کاری‌شان نیز حساس بوده و چندان موافق نیستند و به همین دلیل، مرتب بهانه‌تراشی می‌کنند. امارت اسلامی، تاکنون به زنان و دختران بالاتر از سیزده سال، اجازه حضور به مراکز تعلیمی و تحصیلی را نداده‌اند و مدعی‌اند که مصروف آماده‌سازی محیط مناسب و امن مطابق معیارهای شریعت برای زنان می‌باشند.

معیارها و دستورالعمل‌هایی که امارت اسلامی برای رعایت اساتید، میحط درسی و نحوه‌ی پوشش و رفت‌وآمد زنان در محیط آموزشی و تعلیمی بیان می‌کنند، نشان می‌دهند که آنها واقعاً اعتقادی به تحصیل، حقوق اسلامی و کرامت انسانی زنان ندارند بلکه صرف، به دلیل فشارهای افکار عمومی داخلی و بین‌المللی، تا حدودی در مورد آموزش زنان اجباراً کوتاه آمده‌اند.

زنان افغانستان و سیاست آموزشی امارت اسلامی

در بش از 100 روز که از تسلط کامل طالبان بر افغانستان و اعلان حکومت توسط آنان می گذرد، برخلاف انتظار امارت اسلامی، چندین بار زنان به جاده‌ها ریختند و علیه سیاست‌های آنها در مورد زنان مخالفت کردند. تظاهرات زنان در ولایت‌های متعدد نشان داد که محدود ساختن زنان، کار چندان ساده‌ای هم نیست و به این راحتی نمی‌توان، آنها را خانه‌نشین ساخت و یا با استفاده از تعابیر مبهم شریعی، آنان را سرکوب کرد.

حضور گسترده زنان در ولایات متعدد با وجود ترس و هراس گسترده از رفتار خشونت‌آمیز و غیر قابل پیش‌بینی امارت اسلامی، سبب شده است که هم کمیت و کیفیت مخالفت‌های داخلی علیه محدودیت زنان در عرصه آموزشی افزایش یابد و به یکی از اعتراضات و خواسته‌های کلیدی شهروندان تبدیل شود و هم دامنه اعتراضات بیرونی را سرعت و افزایش دهد. تا جایی که عمران خان، نزدیک‌ترین متحد طالبان نیز اخیراً گفته که محروم ساختن زنان از آموزش، ربطی به اسلام ندارد و طالبان باید از این عملکرد دست بردارد.

هر چند سخنان برخی از سخنگویان امارت اسلامی در مورد اجازه دادن به تحصیل و تعلیم زنان در پرتو شرایط تا حدودی دل‌گرم کننده است ولی عملکرد وزارت تحصیلات عالی امارت اسلامی طی یک ماه گذشته، انتصابات امارت اسلامی در بخش تعلیمی و تحصیلی و نیز دیدگاه‌های افراط‌گرایانه برخی از اعضای آنان در مورد کار و مشارکت زنان در قدرت، مایه یأس و نگرانی شدید مردم افغانستان، منطقه و جهان شده است و به نظر نمی‌رسد به این زودی و این راحتی، امارت اسلامی مایل به تامین  شایسته و مناسب و به رسمیت شناختن واقعی حقوق اسلامی و انسانی زنان مخصوصاً در تعلیم و تربیه شوند.

پیامدهای محرومیت زنان از تعلیم و تحصیل

سیاست‌های امارت اسلامی در قبال زنان، نوع نگرش و دیدگاه‌هایی که آنها در مورد کار، حقوق و برخورد با زنان در گذشته و اکنون داشته‌اند و نیز حذف زنان از عرصه‌های مختلف در 100 روز گذشته، روحیه بی‌اعتمادی و ناامیدی گسترده را در جامعه و مخصوصاً میان زنان ایجاد کرده است. هم اکنون، دختران بالاتر از صنف ششم اجازه ندارند به صنوف درسی‌شان به مکاتب بروند و تعداد زیادی از دختران محصل دانشگاه‌های خصوصی، انگیزه و تمایلی برای حضور در کلاس‌های درسی‌شان را ندارند.

ادامه این روند و تطبیق سیاست امارت اسلامی در قبال زنان، به زودی جامعه افغانستان را به صورت خاص وارد یک بحران بشری دردناک خواهد ساخت که به بعضی از آنها اشاره می کنم:

  1. تکرار و گرفتاری در دام باطل توسعه نیافتگی: زنان نصف نفوس افغانستان را تشکیل می‌دهند و عقب نگه‌داشتن آنها از تعلیم و تحصیل، به معنای حذف نصف جمعیت فعال کشور از چرخه توسعه است. این روند منجر به فرو رفتن بیشتر به فقر، بی‌کاری، ناداری عمومی، گسترش امراض مختلف جسمی، تشدید بیماری‌های روانی و … خواهد شد. در واقع می توان گفت، تمام مصادق و عناصر توسعه (اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، علمی و…) مختل می‌گردد.
  2. افزایش و ادامه فرار مردم از کشور: تمام مردم افغانستان به اهمیت تحصیل و تعلیم اعضای زن خانواده خویش واقف هستند. در صورت مساعد نبودن فرصت‌های آموزشی و تحصیلی، آنها جهت فراهم کردن این فرصت‌ها به اعضای خانواده خویش، دست به مهاجرت از افغانستان خواهند زد و این روند متوقف نخواهند شد که همه پیامدهای مهاجرت پیوسته از کشور را می دانیم.
  3. از بین رفتن مشارکت ملی: مشارکت اجتماعی مردم (زن و مرد) در مسایل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی یک اصل کلیدی برای ثبات و اقتدار ملی است. وقتی این فرصت از نصف جمعیت کشور گرفته می‌شود، در واقع حق مشارکت تمام جامعه را سلب کرده و هرگز به عدالت اجتماعی و مشارکت ملی نخواهیم رسید که پیامدهای ناگوار این وضعیت نیز روشن می‌باشد.
  4. افزایش نابه‌هنجاری‌های اجتماعی: زنان نقش اصلی در تربیت فرزندان را دارند؛ سلب آگاهی آنان و افزایش کمیت مادران فاقد سواد لازم تربیتی، به مرور زمان آسیب‌های اجتماعی را افزایش داده و سبب گسترش نابه‌هنجاری‌هایی چون افزایش منازعات، جرایم اجتماعی و… می گردد.
  5. افزایش مشکلات خانوادگی: محرومیت زنان از حق آموزش، علاوه بر تحمیل صدمه‌های روانی مانند از بین بردن اعتماد به نفس زنان، خود کم‌بینی، ایجاد نفرت نسبت به دیگران و.. سبب ایجاد، تقویت و تداوم منازعات خانوادگی نیز می‌گردد که در نهایت منجر به فروپاشی روانی و عاطفی خانواده‌ها می‌شود.

طبیعی است که سیاست حذف و محرومیت زنان از حقوق طبیعی انسانی و اسلامی‌شان، می‌تواند جامعه را در نهایت دچار فروپاشی بسازد که نمونه بارز آن، تداوم حوادث غم‌انگیزافغانستان می‌باشد و متقیناً، بی‌سوادی اکثریت مردم اعم از زن و مرد، یکی از دلایل جدی این وضعیت به حساب می‌رود.

 

             
     

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
تماس با ما: contactus@paikaftab.com
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x