متهمان پرونده دوم اسد، جریان سیاسی «حرکت ملی صلح و عدالت افغانستان» را ایجاد کردند
آنها که هنوز حاضر نشدهاند تا دلیل شکست و فرارشان از افغانستان را به مردم و ملتِ غرق در بحران توضیح دهند، مجدداً با گردهمایی در دنیای مجازی، به دنبال لابیگری جدیدی هستند که از آن منفعت مالی و سیاسی کسب نمایند.
رحمتالله نوروزی، استاد دانشگاه
جریان سیاسی «حرکت ملی صلح و عدالت افغانستان» در حالی ابراز وجود مینماید که در بیش از یک سال گذشته، افغانستان و مردم این دیار با معضلات گوناگون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دستوپنجه نرم میکنند.
با یک بررسی کوتاه میتوان کارنامههای سیاسی چهرههایی چون اتمر، ستانکزی، محب، فضلی، غنی، خالد و … را تشخیص نمود. کارنامه سیاسی آنها در بستر افغانستان، سیاه و تاریک است. عملکرد سیاسی و نظامی این گروه بازتابی است که عملاً در جامعه دیده میشود و فعالیت آنها باعث شد که افغانستان بار دیگر در 15 اگست سال گذشته، سقوط کند و سرخط خبرهای جهان قرار گیرد و عملاً فروپاشی نظام جمهوری را در قرن 21 تجربه نماید. با این رویکرد، افغانستان 20 سال عقب رفت و آنها دوباره به طمع افتادهاند تا صید کنند.
اکنون این نمادهای تباهی، اراده خویش را جزم نموده تا بار دیگر نان و نوای از دست رفته خود را که غرق در خون سربازان، مردمان سرافراز ملکی و جوانان رشیدی که در سنگرهای داغ مرکز و ولایتها علیه دشمنان افغانستان رزمیدند، به دست آورند. این مکاران، روزگاری که از جنازههای دلیرمردان سرزمین ما پلههای صعود برای رسیدن به مقام، نام و منال ساختند، بار دیگر جریان سیاسی را به نام «حرکت ملی صلح و عدالت افغانستان» راهاندازی نمودهاند.
اکثر چهرههای سرشناس این جریان، دوسیههای قطوری از خیانت و خون شهدای دو دهه اخیر وطن را با خود حمل میکنند. آنها مسئول درجه یک اوضاع کنونی و بحرانهای دو دهه دموکراسی کمجان افغانستان میباشند. گرچند اکثر افراد شامل در این جریان، از اعضای بلندپایه حکومت اشرف غنی فراری هستند که دستآورد پُررنگی در گسترش شکافهای نژادی، اختلافات قومی، سمتی و زبانی برای حفظ قدرت خود داشتند و این گروه همانهاییاند که در فساد، تعصب، تبعیض، فرار و ذلت، یکی از دیگری پیشی گرفته و مردم را در 15 اگست سال گذشته، به امان خدا رها کردند.
گروه شرمساری که جز فاحشهگری سیاسی و چاق کردن آجندای قومی-تباری خود، چیزی نداشتند و حال باز دام پهن میکنند تا در فردای این سرزمین لقمههای چربتری به دست آورده و بار دیگر «نیات حکمتیار»، «ایدههای اسماعیل یون» و سایر کوتولههای سیاسی را در بستر افغانستان تحقق بخشند.
اعضای برجسته این جریان از جمله حنیف اتمر، معصوم ستانکزی، حمدالله محب و فضلمحمود فضلی، از پرچمداران و ستون فقرات روند تفرقه و بانی شکست جمهوری بودند. در میان چهرههایی که در این جمع قدنمایی میکنند، دو چهره مغضوب «حنیف اتمر» و «معصوم ستانکزی» کسانیاند که نقش بهسزای در فروپاشی نظام جمهوری داشتند و هنوز قطرههای خون جوانانی که در جنبشهای مردمی «تبسم»، «دهمزنگ» و«رستاخیز تغییر» برای آرمانهای عدالت خواهی شهید شدند، بر دامن اینها دیده میشود و هر دو از متهمان اصلی این جنایاتاند. اینها به جای حساب دادن، جریان بر بادی را ترسیم میکنند که درون آن پُر است از فریب، نیرنگ و تمامیتخواهی.
از سوی دیگر، آنها از کادرهای دستگاه دیپلماسی و امنیتی کشور بودند و نقش اساسی در دو دهه و به ویژه در دوره اشرف غنی، رئیس جمهور فراری افغانستان داشتند. از آنجایی که خیانت و جنایت این دو چهره و سایرین زمینه و منبع درآمد شان بود، بار دیگر میکوشند که با احساسات جمعی مردم بازی نموده و خود را در محور قدرت با حمایت مالی و سیاسی دستگاههای استخباراتی برسانند.
انسانها، زمانیکه همه داروندارشان بستگی به قوم، تبار، مالومنال باشد، حاضرند همه قاعدهها را بشکنند تا به قدرت برسند و به حفظ مکنت و داراییهای خویش بپردازند و این دو و سایر همقطاران آنها تحت این قاعده قرار میگیرند و خارج از این قاعده نیستند. میخواهم بگویم که این گروه، کسانیاند که در افروختن آتش تضادهای قومی، سمتی و زبانی، یک سروگردن بالاتر از دیگران بودند و هرازگاهی سوار بر موجِ خروشان احساسات قوم و قبیله، تودهها را بر میانگیختند تا بر مسند و موکب قدرت برسند. گرچند آنها پس از تکیه زدن بر اریکه قدرت، تودهها را به سرعت فراموش کردند، اما تاریخ و نسل آینده، کردار این طیف را در ترازوی نقد و عدالت خواهند گذاشت و آنها را سبکوسنگین خواهند کرد.
در درون این جریان سیاسی نوتشکیل، هر یک از چهرههای که در فروپاشی دولت نقش داشتند، به نحوی باری از خیانت را بر دوش میکشند. آنها دوباره میخواهند بر کرسی قدرت تکیه زنند و به خون هزاران شهید این وطن بخندند که این بسیار جای دریغ و درد است. در واقع، این گروه دوباره تصمیم گرفتهاند که به یتیمان بازمانده شهدای پیشین، شماتت کنند و به درماندگی انسانهای افغانستان بخندند. گمان میرود که آنها همه هستی خود را در حال فنا شدن میبینند و اکنون آستین بالا زدهاند و میخواهند بر سرزمین غمگسار وطن معامله دیگری انجام دهند. حرکت اینها، مصداق همان ضربالمثل معروف است که میگوید: “به یک تیر دو نشان زدن”. اول اینکه آنها میخواهند با این حرکت، معاملهای انجام دهند که داراییهای خود را که از معامله خون سربازان و مال ملت به دست آمده، حفظ کنند و دوم اینکه بتوانند وارد دستگاه حکومتی و قدرت سیاسی شوند.
آنها که هنوز حاضر نشدهاند تا دلیل شکست و فرارشان از افغانستان را به مردم و ملتِ غرق در بحران توضیح دهند، مجدداً با گردهمایی در دنیای مجازی، به دنبال لابیگری جدیدی هستند که از آن منفعت مالی و سیاسی کسب نمایند.
حال سوال این است که آنان با تکهتکه کردن افغانستان، چگونه میتوانند وجدان خود را راحت نموده و سر بر بالشت نرم بگذارند؟ در حالیکه پیر، جوان، کودکان، زنان و دختران این سرزمین اکثراً چیزی برای خوردن ندارند.
حضرت عمر زاخیلوال در مصاحبه اخیر خود با یکی از رسانههای افغانستان گفته است: “جریان سیاسی به رهبری اتمر و معصوم ستانکزی، پروژه استخباراتی سازمانهای امنیتی است، آنها نقش مرموزی در سقوط نظام داشتند و در برابر خون بالاتر از 70 هزار شهید نیروهای امنیتی، مسئول اند.”