تخصصگرایی؛ عامل پویایی اقتصاد
در این نوشته مشخصاً به چگونگی اثرگذاری شاخص توسعه انسانی و باورمندی به موثریت آن در توسعه اقتصادی پرداخته شده و نقش آن در پویایی اقتصاد به بررسی گرفته میشود. در اخیر جعبه پیشنهادی جهت قرار گرفتن در جاده توسعه نیز بازگشایی گردیده است.
سید محمدآقا هاشمی، استاد دانشگاه
امروزه تخصص و تخصصگرایی به عنوان یکی از عوامل اثرگذار در بهبود امورات نه تنها در حوزه اقتصاد مطرح است، بلکه وجود آن در داشتن یک زندگی انسانی و مرفه در تمام جوامع بشری الزامی است. HDI و HPI یا همان شاخصهای توسعه انسانی و خوشحالی سیاره در کنار شاخص فرهنگی، تنوع قومی و کیفیت زندگی در حوزه اجتماعی بخش مهم از توسعه اقتصادی را تشکیل میدهند. تا قبل از دهه 1970 میلادی رشد اقتصادی به عنوان محور اساسی توسعه اقتصادی تلقی میگردید یعنی توسعه اقتصادی بر حسب افزایش درآمد سرانه به قضاوت گرفته میشد. اما از آن به بعد با بررسی اثرگذاری سایر عوامل به ویژه ظرفیتها و کارکردهای انسانی در توسعه اقتصادی توسط آمارتیاسن اقتصاددان مطرح حوزه توسعه، امروزه گسترش ظرفیتهای ذهنی از طریق آموزش و تحصیلات تحت عنوان شاخص توسعه انسانی در کنار درآمد به عنوان یکی از عناصر اصلی توسعه اقتصادی مطرح است.
در این نوشته مشخصاً به چگونگی اثرگذاری شاخص توسعه انسانی و باورمندی به موثریت آن در توسعه اقتصادی پرداخته شده و نقش آن در پویایی اقتصاد به بررسی گرفته میشود. در اخیر جعبه پیشنهادی جهت قرار گرفتن در جاده توسعه نیز بازگشایی گردیده است.
اعتقاد و باور روی پدیده مشخص زمانی استحکام مییابد که کسی یا خود عملاً به تجارب مثبت از آن دست پیدا کند و یا دسترسی دیگران به نتایج مثبت از آن برای عموم عریان و قابل دید باشد. تخصص و تخصصگرایی با آنکه در کشورهای کمتر توسعه یافته هنوز رویایی بیش نیست، اما نتایج مثبت آن در کشورهای توسعه یافته و تعدادی از کشورهای در حال توسعه برای عموم به وضوح قابل دید است.
طبق نظریه مزیت مطلق «آدام اسمیت» و نظریه مزیت نسبی «ریکاردو»؛ تخصص و مزیتهای کاری باعث شکلگیری تجارت بینالملل میشود. تجارت به عنوان یکی از ابزار رشد اقتصادی میتواند روند توسعه اقتصادی را از طریق واردات و صادرات تسریع بخشد. اثر مثبت تجارت بینالملل در رشد اقتصادی کشورها زمانی هویدا میگردد که مباحث تخصص و مهارت، کارآیی و کیفیت؛ در تورید و تولید اقلام صادراتی در نظر گرفته شود. توجه به معیارهای جهانی تجارت بینالملل و اقلام تولیدی صادراتی؛ دنباله مباحث مزیت مطلق و مزیت نسبی، کیفیت و کمیت تولید، تخصص و تخصصگرایی را الزامی ساخته و نقش آن در پویایی اقتصاد از طریق افزایش در کمیت و کیفیت تولید، افزایش در سطح دانش، مهارت و فنآوری، افزایش سطح سرمایهگذاریها، کاهش سطح بیکاری و تخصصگرایی برجسته میگردد.
باورمندی به توسعه انسانی در کشورهای توسعه یافته و تعدادی از کشورهای در حال انکشاف باعث گردیده است تا کیفیت زندگی به عنوان یکی از شاخصهای مهم توسعه که در آن بهداشت، رفاه مادی، ثبات سیاسی، امنیت، روابط خانوادگی، امنیت شغلی، آزادی سیاسی و برابری جنسیتی در کنار شاخص فرهنگی توسعه که در آن میزان التزام و احترام افراد به قانون، نظمپذیری جمعی، تعهد به کار و تلاش و احترام به حقوق دیگران به شکل مناسب آن تامین و نقش آن در پویایی اقتصاد تبلور یابد. این مهم ثابت میسازد که بدون باورمندی به توسعه انسانی و تخصص و تخصصگرایی، رسیدن به توسعه اقتصادی ناممکن است.
توسعه اقتصادی عمدتاً دو هدف را دنبال میکند: 1- افزایش ثروت، رفاه جامعه و ریشهکن کردن فقر. 2- ایجاد اشتغال و تحقق عدالت اجتماعی. تجربه ثابت ساخته است که تحقق عدالت جمعی بدون توجه به شاخص فرهنگی توسعه و افزایش سطح سواد و آگاهی جمعی امکانپذیر نیست و از سویی هم ایجاد اشتغال، ریشهکن کردن فقر، رفاه جامعه و افزایش ثروت بدون توجه به تخصص و مهارت نیروی کار، توسعه انسانی و از همه مهمتر اعتقاد به کارآیی نیروی کار متخصص در کنار سایر عوامل بازدارنده توسعه، ناممکن به نظر میرسد. بناً جهت قرار گرفتن در جاده توسعه ایجاب مینماید تا افغانستان علیرغم چالشهای موجود، روی نیل به اهداف توسعه برنامهریزی دقیق نماید.
تنوع قومی به عنوان یکی از پارامترهای مهم در اواخر قرن بیستم در تحلیلهای اقتصادی شامل گردیده است که در آن تفاوتها و تعارضهای نژادی تحت عنوان ناهمگونی قومیتی به مقایسه گرفته میشود و از آن به عنوان مناسبترین شاخص در توزیع عادلانه عاید استفاده میگردد. پی بردن به مزیتهای ناهمگونی قومیتی و توزیع عادلانه عاید، فراهمآوری و سهولت هرچه بیشتر در زمینههای آموزشی، تحصیلی و فنی، سپردن کار به اهل آن، توجه به شاخصهای کیفیت زندگی و شاخص فرهنگی و HDI و از همه مهمتر باورمندی به موثریت این عوامل روی زندگی جمعی و روی آوردن به آن میتواند موتور رشد اقتصادی افغانستان را در مسیر و جاده توسعه عبور دهد.