حقوق زن در مطالعات اسلامی
رویکرد اسلامی به زنان چگونه است؟ آیا میتوان از دیدگاه واحد و یکپارچه در مطالعات زنان سخن گفت؟ آیا در مورد پرسشهای مربوط به حقوق و جایگاه زنان در جامعه اسلامی پاسخ واحد و یکدست وجود دارد یا خیر؟ اگر وجود دارد نحوه تعامل و مواجهه اسلامگرایان به مسائل زنان چگونه است؟
مینا حسینی
حقوق زن، یکی از حوزههای مهم مطالعاتی در رشتههای علوم انسانی و اجتماعی است. علیرغم اهمیت مسائل مربوط به زنان، مطالعات زنان در جوامع شرقی و به ویژه جامعه اسلامی افغانستان، کمتر مورد توجه قرارگرفته است. امروزه با توجه به تعامل فزاینده فرهنگها و جوامع بشری، طرح موضوع مربوط به زنان به پرسشهای اساسی و مهم تبدیل گردیده است؛ اما از جانب دیگر مطالعات زنان به لحاظ تئوریک و از منظر اسلامی و تعالیم دینی با خلاهای جدی روبهرو میباشد. سوال اساسی در جوامع اسلامی و به ویژه جامعه اسلامی افغانستان این است که رویکرد اسلامی به زنان چگونه است؟ آیا میتوان از دیدگاه واحد و یکپارچه در مطالعات زنان سخن گفت؟ آیا در مورد پرسشهای مربوط به حقوق و جایگاه زنان در جامعه اسلامی پاسخ واحد و یکدست وجود دارد یا خیر؟ اگر وجود دارد نحوه تعامل و مواجهه اسلامگرایان به مسائل زنان چگونه است؟
اولین مواجهه اسلامگرایان با مسائل مدرن دنیای جدید، اندیشمندان مسلمان را با مسائل و پرسشهای تازهای روبهرو ساخت. برخی از این پرسشها ناشی از تحولات علمی و اجتماعی جوامع مدرن و به ویژه جوامع غربی است. در حالیکه برخی دیگر ناشی از تحولات فرهنگی و اجتماعی جامعه اسلامی است. دستهای دیگر از این پرسشها به تبادل و تعامل فرهنگ غربیان و شرقیان و به خصوص تعامل فرهنگ لیبرالیستی غرب و فرهنگ اسلامی است که میتوان آنرا با سه دیدگاه مطالعه کرد:
1 – دیدگاه سنتی و بنیادگرایانه
هرچند در مورد تعریف بنیادگرایی تاکنون تعریف جامع و مورد قبول همهشمول وجود ندارد؛ اما در مجموع اندیشه بنیادگرایی را میتوان رویکردی نامید که از چهار ویژهگی نسبتاً رایج برخوردار میباشد. جزمگرایی و انحصار حقیقت، اصل خشونتگرایی، ضدیت با غرب و پدیدههای مدرن و بالاخره سیاست ضد زن. با توجه به چهار ویژگی مذکور، اندیشه بنیادگرایی در مورد برداشت از شریعت اسلامی صرفاً به دینی بودن برداشت خود و غیردینی بودن تفاسیر متفاوت فتوا میدهند. جزمگرایی و انحصار حقیقت بنیادگرایان را تا مرز تکفیر تفاسیر متفاوت از شریعت پیش میبرد. همین نکته موجب ویژهگی دیگری در بنیادگرایی میگردد که بر اساس آن بنیادگرا به اصل خشونت در تبلیغ دین و استفاده از خشونت در برابر مخالفین خود کشیده میشوند. گزاره نابودی خود برای نابودی مخالف از آموزههای رایج و شایع در استراتیژی بنیادگرایان محسوب میشود.
دو ویژگی دیگر بنیادگرایی یعنی سیاست ضد زن و ضد غرب در بنیادگرایی، ناشی از اندیشه نقلگرایی و جمود بر نصوص شرعی است. بنیادگرایان به جای اصل جواز اولیه و روایی امور به اصل منع شرعی و عدم جواز اولیه در امور و پدیدههای جدید عرفی و اجتماعی میاندیشند. بر این اساس، بنیادگرایان بر این باوراند که آنچه در شریعت منصوص نبوده و از پشتوانه نقلی در قرآن و سنت برخوردار نبوده، غیرشرعی و غیردینی است. چنین روش در فهم شریعت بنیادگرایان را در تنگنای جدی قرار داده و اندیشه اسلامی را از پاسخگویی به پرسشهای زمانی ناتوان میسازد. این امر به لحاظ تئوریک اصل جامعیت شریعت و جاودانگی اسلام را با بُنبست روبهرو ساخته و از نظر عملی نیز تناقضات جدی را بر سر راه ارائه راهکارهای عینی و عملی از منظر دینی موجب میگردد.
سیاست ضد زن و سیاست ضد پدیدههای مدرن در اندیشه بنیادگرایی ناشی از روش نصگرایانه و جمود بر نقل شرعی است. این در حالی است که شریعت اسلامی برای تمثیل جامعیت و جاودانگی خویش نیازمند ارائه پاسخهای عصری و عقلانی به ضرورتهای عصری و زمانه است. همین نکته را میتوان از ظرفیتهای درونی اندیشه اسلامی تلقی نمود که با استفاده از عنصر اجتهاد فقهی، نظام فکری اسلامی را با ضرورتهای زمانه و مقتضیات عصر دمساز میسازد.
2 – دیدگاه سکولاریسم اسلامی
سکولاریسم اسلامی عنوانی است برای افرادی که تلاش دارند تا اندیشه اسلامی را با استناد به آموزهها و تعالیم اسلامی، با سکولاریسم دمساز سازند. این دیدگاه به جای سکولاری زهسازی شریعت اسلامی، در صدد تبین سکولاریستی از ماهیت شریعت اسلامی است. سکولاریستهای اسلامی تلاش دارند تا مسائل و پرسشهای مربوط به زن را بر بنیان اندیشه اومانیستی توضیح دهند. در این تلقی انسانیت محور مشترک زن و مرد بوده و هر دو جنس فارغ از تفاوتهای جنسیتی از تساوی کامل برخوردار میباشند.
تفسیر عقلگرایان محض و در حاشیه راندن نقل و نصوص دینی در فهم و تفسیر شریعت اسلامی، تبیین حقوق و جایگاه زن بر اساس معیارهای غربی و در نهایت برخورد تکخطی به ترقی و مدرنیت از مهمترین ویژگیهای این دیدگاه محسوب میشود. عقلگرایی مطلق، دیدگاه سکولاریستی را در تحلیل مسائل و پرسشهای اخلاقی و معنوی بشر با بُنبست روبهرو میسازد. این دیدگاه از نیازهای روانی و عاطفی زن چشمپوشی نموده و امر معنوی را یکسره کنار میزند. برخورد مادیگرایانه در این تلقی موجب به توجهی به ابعاد غیرمادی انسان و زنان میگردد.
تبیین حقوق زن مسلمان از منظر و معیار حقوق زن غربی و برخورد تکخطی به مسئله ترقی و مدرنیت، موجب تعمیم غیرعلمی ویژهگیهای جوامع غربی در شرق اسلامی میگردد. تحمیل الگوی حقوقی زن غربی به جوامع شرقی در نهایت به استبداد و جزمگرایی از نوع مدرن آن میانجامد. این امر خود ناقض یکی از اصول بنیادین اندیشه لیبرالیستی غربی میگردد. پلورالیسم فرهنگی و اجتماعی که از مبانی اندیشه غربی است با تعمیم و تحمیل الگوی حقوقی زن غربی نسبت به زن شرقی به نقض این آموزه میانجامد.
3- دیدگاه روشنفکری دینی
در دیدگاه سوم به نگاه متفاوتی نسبت به حقوق و جایگاه زن در اندیشه اسلامی میرسیم. بر اساس این دیدگاه، شریعت اسلامی برای موجهه منطقی با پرسشهای جدید نیازمند روش اجتهادی است. بر اساس این روش برای جستجوی پاسخ پرسشهای جدید، اندیشمند اسلامی نیازمند بازنگری در مسائل زنان علاوه بر استناد به نصوص دینی و شرعی، نیازمند اجتهاد عقلانی است.
دیدگاه روشنفکری دینی، در مواجهه با مسائل و مفاهیم جدید و مدرن و ازجمله مسائل مربوط به زنان، تلاش میکند تا از یک روش تلفیقی که همزمان نقل شرعی و عقل انسانی را در کنار هم قرار میدهد، استفاده نماید. در این روش نقلگرایی دیدگاه بنیادگرایان که جمود بر نصوص شرعی دارد، از یکسو مورد نقد قرار میگیرد و عقلگرایی لیبرالیسم غربی که یکسره نقل شرعی را کنار مینهد، از سوی دیگر با انتقاد روبهرو میگردد. روش تلفیقی تلاش میکند تا ضمن استناد به نصوص شرعی با کاربست عقل انسانی و استفاده از عناوین ثانوی مانند فقه حکومتی، مصالح جمعی امت اسلامی، قاعده ضرورت، مصالح مرسله و سد ذرایع به استناد دیدگاههای تازه از شریعت اسلامی در پاسخ به پرسشهای جدید زمانه همت گمارد.
در این دیدگاه، مسائل مربوط به زن با نگاه متفاوت از دو دیدگاه پیشین مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرد. نگاه جنسیتی به زن مورد نفی قرار میگیرد و حقوق اجتماعی و فردی زن در چارچوب ارزشهای دینی و مستند به نصوص شرعی و ضروریات عقلی مورد تحلیل قرار میگیرد. در این تلقی با استناد به اصل کرامت انسانی هر نوع تبعیض جنسیتی میان زن و مرد مردود اعلام میگردد.
حقوق سیاسی و اجتماعی زن از این منظر با توجه به حفظ حرمت و شخصیت زن مسلمان مورد توجه قرار میگیرد. از اینروی آنچه در نگاه غربی و سکولار برای حقوق زن مطرح میگردد، به دلیل بیتوجهی به حفظ سلامت اخلاقی زن، مورد نقد قرار میگیرد. مقایسه اجمالی میان حقوق زن غربی و مسلمان، بیانگر دو نگاه متفاوت به زن میباشد. در نگاه سکولاریستی صرفاً بر آزادیهای مدنی زن تاکید میشود و از حفظ کرامت و شخصیت انسانی وی غفلت میشود. زن در این نگاه همانند مرد تلقی میگردد که به دور از هر نوع محدودیت اخلاقی و ارزشی، وارد عرصههای اجتماعی و سیاسی میگردد؛ اما در نگاه دینی ایجاد فضای امن و محیط سالم، پیششرط حضور اجتماعی و سیاسی زن محسوب میگردد.
تفاوت مهم دیگر دیدگاه اسلامی و غربی به حوزه زندگی زنباز میگردد. در تلقی سکولاریستی نسبت به ابعاد عاطفی زن و حضور فعال وی به عنوان مادر، بیتوجهی صورت میگیرد، در حالیکه در نگاه اسلامی مادر بودن به عنوان نقطه امتیاز و مهمترین نقطه برتری زن بر مرد تلقی میگردد.