صداقت، دقت و شهروند محوری در خبررسانی

منافع راهبردی چین در افغانستان

ارتباط چین با طالبان در راستای نگرانی‌های سیاسی، امنیتی و اقتصادی این کشور قابل تحلیل است. با خروج نیروهای امریکایی و تسلط طالبان بر افغانستان، اولویت‌های سیاسی چین به عنوان همسایه افغانستان تغییر کرد.

ارتباط چین با طالبان در راستای نگرانی‌های سیاسی، امنیتی و اقتصادی این کشور قابل تحلیل است. با خروج نیروهای امریکایی و تسلط طالبان بر افغانستان، اولویت‌های سیاسی چین به عنوان همسایه افغانستان تغییر کرد.

پس از اتمام دوره جنگ سرد، نظام بین‌الملل دچار تغییر و دگرگونی شده است. مهم‌ترین مشخصه این تحولات، فروپاشی ساختار دو قطبی و از میان رفتن دو بازیگر غالب در نظام بین‌الملل است. از سوی دیگر، قدرت برخی کشورها افزایش یافته و به عنوان بازیگران جدید در عرصه نظام بین‌الملل ظاهر شده‌اند.

چین یکی از همین بازیگران است که روند فزاینده قدرت‌گیری آن، توجه بسیاری از نظریه‌پردازان مسایل سیاست خارجی و روابط بین‌الملل را به خود جلب کرده است. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بحران اقتصادی در غرب، فرصت‌های جدیدی را برای رهبران بیجینگ به وجود آورده است، تا روابط سیاسی و اقتصادی خود را با کشورهای همسایه ومنطقه آسیای مرکزی مستحکم‌تر بسازد.

گرچه سیاست خارجی حزب جمهوری خلق چین از آغاز به قدرت رسیدن تاکنون در حال تحول و تغییر بوده است. سیاست خارجی چین در دوره مائو با تاکید بر «نظریه سه جهان»، «حمایت از جنبش‌های آزادی بخش» و معطوف به «سیاست گرایش به یک سمت» قابل تعریف است که دراین بازه زمانی سیاست خارجی چین بیشتر ایدئولوژی محور است. مائو با تاکید بر اصل خودکفایی، برای صنعتی شدن اولویت زیادی قایل بود و آنرا سمبل استقلال کشور می‌دانست.

بنا براین، در این دوره برنامه توسعه اقتصادی چین در قالب برنامه‌های «جهش بزرگ به جلو»، «راه رفتن با دو پا»، «دست‌یابی به رشد صنعت و کشاورزی» و برنامه «رشد اقتصادی با 5.2» پیگیری شد که هر کدام آثاری متفاوتی برجای گذاشت. اما با روی کار آمدن رهبران پسا مائو سیاست خارجی چین با تغییرات اساسی مواجه شده است.

سیاست خارجی چین بعد مائو در نخست بر «عمل گرایی»، «تامین صلح جهانی» و «توسعه اقتصادی» استوار شد و درنهایت بر اصول «همزیستی مسالمت آمیز»، «همسایه‌ای خوب» و « دیپلماسی پیرامون» تاکید دارد. چین پسا مائو با پذیرش واقعیت‌های نظام بین‌الملل و عبور از سیاست خارجی ایدئولوژی محور، سیاست خارجی منفعت‌گرا و اقتصاد محور را در پیش گرفته است.

حالا پرسش این است که، چین در افغانستان به دنبال چیست؟

روابط چین و افغانستان

روابط افغانستان و چین به قرن‌های خیلی پیش برمی‌گردد؛ اما روابط دیپلماتیک این دو کشور به صورت رسمی از سال ۱۹۵۵م آغاز شده است.

پس از اینکه در سال 2014 جدول زمان‌بندی خروج نیروهای خارجی از افغانستان مشخص شد، چین درچارچوب رهیافت ژئوپولیتیکی همسایگی نگاهی تازه‌ی به افغانستان پیدا کرد. چونکه پس از خروج نیروهای ائتلاف مجددا گروه طالبان در افغانستان منصب‌دار قدرت شدند، چین در راستای همین نگرانی‌‌های امنیتی و تغییر مهم در شرایط ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک و رقابت رو به شدت با امریکا و روسیه مجبور به اتخاذ دیپلماسی فعال‌تری در قبال تحولات افغانستان شده است.

بنا بر این، از نقش یک کشور نظاره‌گر عملا به کشور مداخله‌گر و سازنده در امور افغانستان مبدل شد. چین منافع عظیمی در آینده افغانستان دارد. وجود یک دولت باثبات در افغانستان بطور بالقوه موجب تقویت تلاش‌های چین برای توسعه اقتصادی وسیاسی آن کشور در منطقه می‌شود. افغانستان به عنوان همسایه غربی چین تاثیر و نفوذ فرهنگی و ایدئولوژیکی مهم بر ایالت مسلمان نشین سین‌کیانگ و منطقه اویغور دارد.

استراتیژی و پلان راهبردی چین را می‌توان حول چند محور شناسایی کرد.

  • تدوین برنامه دفاع از خود در برابر تهدیدات مداوم خارجی؛
  • کسب و تداوم تاثیر گزاری ژئوپولیتیک به عنوان یک قدرت بزرگ؛
  • از بین بردن بی‌ثباتی آِسیای مرکزی؛
  • تکمیل کردن پروژه «یک کمربند یک راه» برای آینده تجاری چین؛
  • و استفاده از منابع معدنی افغانستان منحیث مواد اولیه برای چرخش کارخانه‌های صنعتی.

با اینکه چین سیاست خارجی واستراتیژی «فضای تفاهم» باهمه تعریف کرده است، اما افزایش قدرت ملی و دستیابی به جایگاه شایسته در نظام بین‌المللی برای چینی‌ها در گرو موفقیت در محورهای یاد شده است. هرچقدر چین بتواند فضای تفاهم با جهان را گسترده‌تر کند، به همان اندازه حضور فعالانه و اقتصاد محور آن کشور تضمین خواهد گردید و از جانب دیگر فرصت ساخت استراتیژی‎‌های موثر برای واکنش‌های منطقی در برابر تحولات و نوسانات بین‌المللی برای این کشور افزایش خواهد یافت.

ارتباط چین با طالبان نیز در راستای همین نگرانی‌های سیاسی، امنیتی و اقتصادی این کشور قابل تحلیل است. با خروج نیروهای امریکایی و همزمان تسلط طالبان بر افغانستان، اولویت‌های سیاسی کشور چین به عنوان همسایه افغانستان نیز تغییر کرد. ارتباط نزدیک چین با طالبان از منظر واقع‌گرایی در راستای منافع سیاسی و اقتصادی قابل پیش بینی است.

نهایتا باید اذعان کرد که چین در حال ظهور به عنوان یک قدرت بزرگ است و تنها کشوریست که به منافع اقتصادی و امنیتی سرد اعتماد دارد. از نظر چین، توجه به منافع شخصی کاری خردمندانه است.

شیرحسین بشرمل

             
     

1 1 رای
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
تماس با ما: contactus@paikaftab.com
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x