نقش پاکستان و ایران به فرایند دولتسازی در افغانستان
با نگاهی به دورههای تاریخی افغانستان، در مییابیم که فرایند دولتسازی در کشور همیشه دچار چالشهای بسیار بوده است. اختلافات قومی و مذهبی، موجودیت گروههای متخاصم، ساختار قبیلوی، انحصار قدرت و سیاستهای مغرضانه دولتمردان، منجر به ناکامی این پروژه شدهاند. از سوی دیگر، بازیگران بیرونی و منطقهای به ویژه ایران و پاکستان، نقش مهمی در ایجاد این فرایند در افغانستان داشتهاند.
محمدضیا رویش خالقیار
با نگاهی به دورههای تاریخی افغانستان، در مییابیم که فرایند دولتسازی در کشور همیشه دچار چالشهای بسیار بوده است. اختلافات قومی و مذهبی، موجودیت گروههای متخاصم، ساختار قبیلوی، انحصار قدرت و سیاستهای مغرضانه دولتمردان، منجر به ناکامی این پروژه شدهاند. از سوی دیگر، بازیگران بیرونی و منطقهای به ویژه ایران و پاکستان، نقش مهمی در ایجاد این فرایند در افغانستان داشتهاند.
در این نوشتار نقش و تاثیرگذرای ایران و پاکستان بر فرایند دولتسازی در افغانستان بررسی گردیده است. این دو کشور، تأثیرگزارترین کشورها بر روند دولتسازی در افغانستان هستند.
با توجه به تیرهگی و تنش روابط میان ایران و امریکا، نقش ایران در روند دولتسازی افغانستان، چه سمت و سویی پیدا میکند؟
از سویی دیگر، پاکستان که برخلاف ایران، روابط خوبی با امریکا دارد، چگونه در روند دولتسازی افغانستان نقش ایفا میکند؟
پاسخ به هر دو پرسش، نقش و تاثیرگذاری این کشورها را بر فرایند دولتسازی در افغانستان تبیین میکند.
نقش بازیگران منطقهای در فرایند دولتسازی افغانستان در دورههای تاریخی را میتوان بر حسب میزان نفوذ و تاثیرگذاری به سه دسته، بازیگران اصلی شامل امریکا، ایران، پاکستان، عربستان، قطر؛ بازیگران پیرامونی شامل اتحادیه اروپا و جاپان و بازیگران شبهپیرامونی شامل ترکیه، هند و چین تقسیم کرد.
موقعیت سیاسی، جغرافیایی، اقتصادی، اجتماعی و قومی افغانستان، سبب شده است که این کشور همواره تحت تاثیر قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای قرار داشته باشد. در میان این قدرتهای اصلی، دو کشور پاکستان و ایران از همه بیشتر بر دولتسازی در افغانستان تاثیر داشته اند.
پاکستان یکی از مهمترین کشورهای تاثیرگذار در تحولات افغانستان است، به طوری که در دور اول حکومت طالبان، بهترین روابط بین دو کشور وجود داشت، ولی پس از سقوط طالبان، روابط دو کشور به شدت دچار تنش گردید. ایران به عنوان همسایه افغانستان توانسته است نقش مهمی در بازسازی افغانستان ایفا کند، به گونهای که هماینک به عنوان یکی از بازیگران تاثیرگذار در آینده این کشور، مورد توجه گروههای افغانستانی و دیگر کشورها از جمله ایالات متحده امریکا قرار گرفته است. همچنان با توجه به پیوندهای تاریخی و فرهنگی مشترک دو ملت ایران و افغانستان، ایران توانسته پس از حملات یازدهم سپتمبر 2001، در تحولات سیاسی افغانستان نقش عمدهای ایفا کند. باید توجه داشت که ایران نه تنها در دو زمینه سیاسی و اقتصادی، بلکه در زمینههای فرهنگی و اجتماعی، فعالیتهای گوناگونی در افغانستان انجام داده است.
افغانستان و ایران به حکم جغرافیای طبیعی، دو همسایهای اند که ناگزیر به همزیستی در جوار همدیگر اند. بدون شک آنچه در دو سوی مرزهای مشترک دو کشور میگذرد، بر حیات امنیتی، اقتصادی و انسانی آنها تاثیر مستقیم دارد. حال اگر پیوندهای تاریخی، فرهنگی و اقتصادی دو کشور بر آن افزوده شود، اهمیت آن دو چندان میشود.
پاکستان در یک زدوبند سیاسی، نظامی و اقتصادی و با استفاده از بستر بحرانی افغانستان، همواره در پی تحکیم منافع خود در افغانستان است که خط دیورند و مسئله پشتونستان، نمونههایی از این منافع اند. این کشور از اتحاد گروههای افغانستانی و اقتدار حکومت ملی هراس دارد. افغانستان جنگزده، با اقتصاد ورشکسته و حکومت ضعیف، به پاکستان کمک میکند تا بر اوضاع افغانستان مسلط باشد و نگذارد رهبران و سیاستمداران افغانستان به فکر مسئله پشتونستان و خط دیورند باشند. سیاست عملی پاکستان در افغانستان پیچیده است. از سویی این کشور، خودش را حامی اهداف جامعه بینالمللی و ایالات متحده نشان میدهد و از سوی دیگر گروههای تروریستی و افراطی در افغانستان حمایت میکند که تاثیر منفی در ثبات و امنیت افغانستان و منطقه دارد. در واقع تاثیر سیاست پاکستان، مخرب و بیثبات کننده است.
ایران و پاکستان از بازیگران اصلی بحران افغانستان بودند و اکنون جایگاه مهمی پیدا کردهاند. با به قدرت رسیدن دوباره طالبان، نفوذ پاکستان بیشتر شده و اگر وضعیت چنین ادامه یابد فرایند دولتسازی در افغانستان، برای همیشه با ناکامی مواجه خواهد بود.